نسيم

هر طلبه یک وبلاگ نویس موفق
  • خانه 
  • هرهفته ترک یک گناه هر هفته ترک یک گناه 
  • تماس  
  • ورود 

حدیث

30 بهمن 1396 توسط نسيم

​?امام سجاد فرمود :
هرکس سه صلوات برای مادرم حضرت فاطمه (س) بفرستد

? تمامی گناههانش بخشیده میشود 

ان شاءالله شما هم در ثواب این کار شریک باشید??
 ?خودم شروع ميکنم :
  اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُكَ
? شهادت بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) تسلیت باد
? #یا_زهرا_اردکنی ?

 نظر دهید »

شعر مهدوی

27 بهمن 1396 توسط نسيم

​الاڪه صاحب عزاے تمام غم‌هایے

دوباره #فاطمیه آمده؛نمے‌آیـے⁉️
ڪجاسیاه،به تن ڪرده‌اے غریبانه

ڪجابه سینه خود مے‌زنے به تنهایے
ڪجاشبیه علی سربه چاه غم بردے

ڪجاشبیه علے روضه خوان زهرایـے

 نظر دهید »

حکایت آموزنده

27 بهمن 1396 توسط نسيم

پيرى در روستايى هرروز براى نماز صبح از منزل خارج وبه مسجد مى رفت .

دريك روز بارانى پير ، صبح براى نماز از خانه بيرون امد ،چند قدمى كه رفت در چاله اي افتاد، خيس وگلى شد. به خانه بازگشت لباس راعوض كرد ودوباره برگشت ،  پس از مسافتى براى بار دوم خيس و گلى شد برگشت لباس راعوض كرد ازخانه براى نماز خارج شد. ديد در جلوى در، جوانى چراغ به دست ايستاده است سلام كرد و راهي مسجد شدند، هنگام ورود به مسجد ديد جوان وارد مسجد نشد پرسيد اى جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى؟

جوان گفت نه ،اى پير ،من شيطان هستم

براى بار اول كه بازگشتى خدابه فرشتگان گفت تمام گناهان او را بخشيدم

براى باردوم كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت تمام گناهان اهل خانه او را بخشيدم 

ترسيدم اگر براى بار سوم در چاله بيفتى خداوند به فرشتگان بگويد تمام گناهان اهل روستا رابخشيدم كه من اين همه تلاش براى گمراهى انان داشتم 

براى همين امدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسى!!!

گر تو ان پیر خرابات باشی

فارغ ز بد و بنده ی الله باشی
شیطان به رهت همچو چراغی بشود

تادرمحضر دوست همیشه حاضرباشی

 نظر دهید »

به نام پدر

27 بهمن 1396 توسط نسيم

​‍ نام زیبای پدر

با سیم و زر باید نوشت
خوبو عالی با عیاری

معتبر باید نوشت
برکت نان و نمک 

از همت والای اوست
این چنین گویم که 

نامش تاج سر باید نوشت

 نظر دهید »

کارنامه ناامیدی

22 بهمن 1396 توسط نسيم

​⭕️ کارنامه جالب دولت از نظر مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن

 نظر دهید »

سخن بزرگان

28 شهریور 1396 توسط نسيم

​

ده فرمان علی بن موسی الرضا علیه السلام:
? فرمان اول:

در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند. 
? فرمان دوم: 

تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است. 
 ?فرمان سوم:

در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیردرامور دنیا و آخرت درآن گرد آمده است. 
? فرمان چهارم:

به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد.
 ?فرمان پنجم: 

در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار خویشاوندان است.
? فرمان ششم: 

به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کرم. 
?فرمان هفتم:

بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه احد بزرگ می کند. 
? فرمان هشتم: 

حق الناس را رعایت کنید که دوستی محمدوآل محمد بدون آن پذیرفته نیست.
? فرمان نهم:

ازبخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران میرسد، حذر کن.
? فرمان دهم: 

بسیارمراقب کردار خودباشید تا مورد تهمت واتهام قرار نگیرید،که در آن صورت حق ملامت نخواهید داشت. 

 نظر دهید »

چه میتوان گفت

14 اردیبهشت 1396 توسط نسيم


ایران من تسلیت….

 نظر دهید »

حق معلم

12 اردیبهشت 1396 توسط نسيم

✨ حق معلم✨
?یکی از آثار امام سجاد علیه السلام رساله حقوق است. امام سجاد علیه السلام در این کتاب حقوق بسیاری از افراد را بیان فرموده اند. مثل: حق معلم و متعلم، حق پدر و مادر، حق دست، پا، چشم، گوش،  حق مسجد و …
?به عنوان مثال: 

حق معلم این است اگر او را در خیابان دیدیم بی اعتنا رد نشویم؛ بلکه جلو برویم و دستش را ببوسیم.

خصوصا زمانی که کنار فرزندمان هستیم تا او هم یاد بگیرد و بعدها به استادش احترام بگذارد.
?استاد مطهری، علاوه بر آن که خود همیشه با وضو بودند، به دوستان و شاگردان خود نیز توصیه می کردند سعی کنید همیشه با وضو باشید.
ایشان بارها به دانشجویان می گفتند: «دانشگاه، به منزله مسجد? است. سعی کنید بدون وضو وارد دانشگاه نشوید». خود ایشان به یکی از دانشجویان گفته بودند: 

«من هیچ وقت بدون وضو وارد کلاس نمی شوم».
?مثلا

شما بزرگوران که به مغازه می آیید صبح با وضو وارد شوید. اینجا برای شما حکم مسجد را دارد. شما جهاد اجتماعی، خانوادگی و اقتصادی انجام می دهید.

مثلا شما در مغازه کارگری دارید که نانی? سر سفره اش می برد، این یک جهاد است.

یا اینکه کالای ایرانی می فروشید. با وجود اینکه ممکن است سود کالای خارجی برای شما بیشتر باشد. شما با این کار جهاد می کنید.

پس مغازه شما حکم مسجد را دارد همانطور که شهید مطهری فرمودند دانشگاه و کلاس به منزله مسجد اس

 نظر دهید »

حدیث روز

12 اردیبهشت 1396 توسط نسيم

​

? امام ســـــجاد (ع) ?
بار خــــــــــدايا ❤️

همه ے درخواست هايم را به من عطا فرما

حوايجم را برآور ؛
و اجابت را كه برايم تضمين كرده اے،

از من دريـــــغ مكن …✨
و دعايم را كه تو خود به آن دستور داده اے، 

از درگاهت محجوب مگردان …✨
و هر آنچه را كه سبب اصلـــاح من در دنيا 

و آخرتم شود، به من عطا فرما ؛
چه آنهايے را كه ياد كردم و يا فراموش نمودم 

چه آنهايے را كه اظهار كردم و يا نهان داشتم،

چه آنهایے را كه آشكارا گفتم و يا در دل، 

بيان داشتم …✨
? صحیفه سجادیه، دعا ۲۵

 نظر دهید »

حدیث روز

12 اردیبهشت 1396 توسط نسيم

​

قال الامام زين العابدين عليه السلام

????????????
  يَقُولُ الله يَا ابْنَ آدَمَ- ارْضَ بِمَا آتَيْتُكَ تَكُنْ مِنْ أَزْهَدِ النَّاسِ- ابْنَ آدَمَ- اعْمَلْ بِمَا افْتَرَضْتُ عَلَيْكَ تَكُنْ مِنْ أَعْبَدِ النَّاسِ- ابْنَ آدَمَ اجْتَنِبْ مِمَّا حَرَّمْتُ عَلَيْكَ- تَكُنْ مِنْ أَوْرَعِ النَّاس‏ 

 

 امام سجاد عليه السلام فرمودند
 خداوند ميفرمايد پسر آدم خشنود باش بآنچه به تو داده ‏ام زاهدترين مردمى 

 عمل كن بآنچه بر تو واجب نموده‏ ام از عابدترين اشخاصى 

و بپرهيز از حرامها تا با ورع‏ ترين مردم باشي 
?? منبع

بحار الأنوار الجامعة  جلد  ‏۷۵ صفحه ۱۳۹ باب  ۲۱ وصايا علي بن الحسين ع 

و مواعظه و حكمه

 نظر دهید »

آقا جانم

08 اردیبهشت 1396 توسط نسيم

آقا بیا.!!

تا زندگی معنا بگیرد

شاید دعای

مادرت زهرا بگیرد

آقا بیا.!

تاباظهور چشم‌هایت

این چشم‌های

ما کمی تقوا بگیرد

آقاجان بیا.!!

چشم انتظارتیم..

 نظر دهید »

دلنوشته

06 اردیبهشت 1396 توسط نسيم

سلام آقای من☘
همسایہ‌ے قدیمے دلهاے ما سلام

اے عابر غریبہ‌ے این ڪوچه‌ها سلام
وقتے عبور مےڪنے این بارچندم اسٺ
من دید‌ه‌ام تورا ونگفتم تورا سلام
اللهم عجل لولیک الفرج☘

 نظر دهید »

پیام تسلیت

02 اردیبهشت 1396 توسط نسيم

شهادت امام هفتم حضرت امام موسي كاظم عليه السلام تسليت باد.
  

 1 نظر

یا علی

22 فروردین 1396 توسط نسيم

?یاعلے گفتیم

و دلهامان بهارے مےشود
?یکصد و ده بار

این دل آبیارے مےشود
?چشمہ‌هاے نور

از چشم تو جارے شد علی
?زخم دل با تیر عشقت

باز کارے شد علے
? میلاد حضرت علے‌(ع) و روز مرد مبارک

 نظر دهید »

حدیثحدیث

19 فروردین 1396 توسط نسيم

✨حضرت امام جواد(ع):
عزّت و شخصیّت مؤمن در بى نیازى و طمع نداشتن به مال و زندگى دیگران است
✨ ولادت امام جواد(؏) مبارکباد 

 نظر دهید »

آقای من

18 فروردین 1396 توسط نسيم

✿↷..Ⴆαɳσσ..↶✿:

چون قرار 

همه ما با حضرت اقا جمعه است

همه دلخوشی هفته ما با جمعه است

منجی ما به خدا قسم امدنیست

یوسف گمشده 

ای اهل حرم امدنیست

 نظر دهید »

سخنان ناب

18 فروردین 1396 توسط نسيم

?رهبرانقلاب: اگر کسی لذّت ذکْر الهی و اُنس با خدا را چشید، بدانید که هیچ لذّت دیگری به دهانش مزه نمیکند.

 نظر دهید »

حالم خوب است چون....

14 فروردین 1396 توسط نسيم

​

ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ،

ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﭼﺸﻢ ﮔﺸﻮﺩﻥ،

ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ

ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ،

ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺮﺩﻡ

ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ،

ﭼﻮﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ،ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ

ﻭ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺼﻮﺭﺕ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮔﻨﺠﺪ

ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ،

ﺯﯾﺮﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ،ﺣﺎﺻﻞ ﺗﺠﺴﻢ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ

ﻭ ﻣﻦ ﺧﯿﺮ ﻣﺤﺾ،ﺛﺮﻭﺗﯽ ﻻﯾﺰﺍﻝ،ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻏﯿﺮ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﻃﺎﻟﺒﻢ،

ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺘﺮﺳﻢ ….

ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﺮﮐﺖ ﻭ ﺍﻣﻨﯿﺘﻢ …..

ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﺑﺎﺷﯿﻢ ….

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﻴﻜﻨﻢ

ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺳﭙﺎﺱ …

 نظر دهید »

سخن بزرگان

13 فروردین 1396 توسط نسيم

‍ ‍ اسـتـاد شـهـیــد مــطـهرۍ:
✍« #سیزه‌بدر واقعے ما این است که
از خانه هاۍ تنگ و تاریک افکار خرافے
خودمان به صحرای دانش و بینش خارج
شویم.»
? یادداشتها ج۶ ،ص۱۳۱

 نظر دهید »

آمرزش

12 فروردین 1396 توسط نسيم

?? اثر گناهاتو محو ڪن ??
? بر مشڪلات و گرفتارے هایت

صبر نما و شڪایت مڪن

 نظر دهید »

گناه شناسی

12 فروردین 1396 توسط نسيم


?ریختن ابروے مؤمن ?
? شیطان هم قبولش نمیڪند❗️

ڪسی ڪه مؤمنی را در نظر

بقیه خوار و خفیف ڪند

 نظر دهید »

لیلة الرغائب

10 فروردین 1396 توسط نسيم

اصولگرا(سیاسے):

?اعمال شب لیلة الرغائب?

رجب نام نهری در بهشت است، از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر. هرکسی یک روز از رجب را روزه بگیرد ، از آن نهر خواهد نوشید.

 نظر دهید »

سخن مولا

04 فروردین 1396 توسط نسيم


?امیرمومنان علی (ع):

اگر به آنچه میخواستی نرسیدی، از آنچه هستی نگران نباش.

نهج البلاغه،حکمت 69

 نظر دهید »

لبخند تلخ

04 فروردین 1396 توسط نسيم

گوش به زنگ(سیاسے):

⚫️ وااای…همش وعده ميده … هر سال ميگه امسال سال رونق اقتصاديه!!  ديگه خسته شديم!؟
⚪️ همش وعده ميده ، اين يعنى  ما رييس جمهور داريم ! بعضيا همينشم ندارن ، خدايا شكرت

 نظر دهید »

لبخند تلخ

04 فروردین 1396 توسط نسيم

گوش به زنگ(سیاسے):

‏?رئیس‌جمهورم بیحاله، حوصله حل مشکلات رو نداره، اینم شد زندگی؟?
?درسته رئیس‌جمهورم بیحاله و مشکلات رو حل نمی‌کنه ولی عوضش قطر رو بردیم!?

 نظر دهید »

پیام‌ تسلیت

22 اسفند 1395 توسط نسيم


#مادرِ_عباس
بانو!

خودچه کردی که ابوالفضل…بُوَدفرزندت…

?     ?     ?؛
وفات

مادرِآب و ادب

ام البنین 

تسلیت???

بانویی که گفت فاطمه خطابش نکنندتافرزندان زهرا(س)دلشان نگیرد!

 نظر دهید »

حدیث روز

21 اسفند 1395 توسط نسيم

ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﻫﺮ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﺨﻨﻰ، ﻣﻬﺮﻭﺭﺯﻯ ﻛﻨﺪ ﻭ ﮔﺮﺍﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﮔﺮﻩ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻯ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﮕﺸﺎﻳﺪ، ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻳﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺭﺣﻤﺖ ﺍﻭ ﻣﺪﺩ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ.
اصول کافی، ج ۴

 نظر دهید »

تلنگر

21 اسفند 1395 توسط نسيم

آقایان مسئول ، مدیران ، صاحب منصبان و… به اين سنگ قبر نگاه كنيد، و بعد سهم خود را از #سفره_انقلاب بردارید!

 نظر دهید »

قدر دانی

21 اسفند 1395 توسط نسيم


? ملت ما سال 95 را در امنیت کامل گذارند…زنده نگهداریم یاد مسافران این اتوبوس بهشتی را که امنیت را به ماهدیه کردند
اردیبهشت۹۵: شهادت ۱۳ تن از مدافعان حرم مازندرانی در خان طومان ?

 نظر دهید »
21 اسفند 1395 توسط نسيم

?امیرمومنان علی(ع):
آنکه به خاطر هر خطایی، از برادرانش جدا شود، دوستانش کم می شوند.?
?غررالحکم، ح8166

 نظر دهید »
17 اسفند 1395 توسط نسيم

​

?سه نکته مهم که اگر رعایت کنید؛?
?زندگی آرامی خواهید داشت? 
?وقتی خوشحال هستید (قول) ندهید?
?وقتی عصبانی هستید (جواب) ندهید?
?وقتی ناراحت هستید (تصمیم) نگیرید?
? ماهيان از آشوب دريا به خدا شكايت بردند،?
?دريا آرام شد و آنها صيد تور صيادان شدند !!?
?آشوبهاي زندگي حكمت خداست?
?ازخداوند ، دل آرام بخواهيم، نه درياي آرام !!?

 نظر دهید »
17 اسفند 1395 توسط نسيم

​?Reza?:

⁩#مرتبه_ایمان
آیـت اللـه دستـغیب (ره) :
? ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﯾﺎ ﻧﻪ؟
?ﺍﮔﺮ ﻣﺮﮔﻢ ﺭﺳﯿﺪ ﻣﺆﻣﻨﻢ ﯾﺎ ﻧﻪ؟
?ﺳﺨﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ‏( ﻉ ‏) ﻣﺤﮏ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﺍﺯ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺩﺭﺟﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﯾﺎ ﻧﻪ.
✅ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ :
✨«ﻫﺮﮐﺲ ﮔﻨﺎﻫﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﮑﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﺳﺎﺧﺖ ، ﻣﺆﻣﻦ ﺍﺳﺖ.»✨
?ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺛﻮﺍﺏ ﻭ ﻋﻘﺎﺏ ﺭﺍ 
? اصول کافی، ج 2، ص 232، ح 6. 

? قلب قرآن، آیت الله دستغیب، ص 45.

 نظر دهید »
17 اسفند 1395 توسط نسيم

​?Reza?:

«یاد سه چیز برای رفع گرفتاری»
آیتــ الله مجتهدے تهرانے(ره):
❤️✨خدمت امام صادق علیه السلام 

از گرفتاری های دنیایی ، پریشانی ، داغ اولاد ، ورشکستگی ، بدهکاری ، بی خونگی، الان غالب مردم این گرفتاری رو دارند، حضرت به ابابصیر فرمودند:
?سه چیز رو یاد کن
اگر این سه چیز رو یاد کنی دیگه بی خیالی ، بی غصه میشی، پسرش میخوان زن بگیره ، پول نداره ، بی خیال میشه
? میگه خــدا 
❤️✨دختر مےخواد شوهر کنه ، جهاز نداره ، بی خیال میشه میگه خدا 

داغ اولاد دیده میگه خدا ، اصلا غصه نمیخوره، تا سرشو رو متکا میذاره اگه این حدیث رو یاد کنه سریع خوابش میبره، قرص اعصابم نمیخواد بخوره مشت مشت بی خودی، هیچ ، راحت ، گوش بدین :
?حضرت فرمود سه چیز رو یاد کن :
▫️?اول: یاد کن تو قبرت که میذارن بند ها از هم جدا میشه ( سر زانو ، انگشت و اینا . . .) همه از هم جدا میشه 

ما رو که تو قبر میذارن ، آقا کارش اینه ، تو قبر ، دیگه قصاب هم نمیخواد ، آدمو که تو قبر بذارن خود ، همینطوری ،  استخوانا از گوشتا سوا میشه ، این بندا از هم ، این یکی
▫️?دوم: یاد کن وقتی که همه دوستان میرن، تو قبر میذارنت ، همه میرن دنبال ناهار 

از اون دورم هم داد میزنه ، بیا ناهار یخ کرد ، میــرن …

«اصلا به هیچ  مستحب هم عمل نمیکنن 

یه سه چهار قدم برن ، برگردن ،  سه چهار قدم برن ، برگردن ،  سه چهار قدم برن ، برگردن 

این مستحب عمل نمیکنن الان 

رفقا که از کنار قبر میرن ، میرن ، شب هم خونه قشنگ میخوابن 

شما رو هم تاریکی میزارن تو قبرستون»

اینم یاد کن ( دو )
▫️?سوم : یاد کن که وقتی تو قبر میزارنت ، از این سوراخ های دماغ

اونوقت کرم میاد بیرون

اینم یاد کن 

یاد کن که کرم ، گوشتت رو میخوره تو قبر، اینم یاد کن
?اگر اینارو یاد کنی 

دیگه هیچ غصه نمیخوری برا دنیا.

 نظر دهید »
17 اسفند 1395 توسط نسيم

?Reza?:

علامه قاضی “ره"استادآیت الله بهجت"ره” فرمودند
نـمـاز را بـازارى نـكـنـيـد، اول وقـت بـه جـا بـيـاوريـد بـا خضوع و خشوع ! اگر نماز را حفظ كرديد، همه چيزتان مـحـفـوظ مـى مـاند.

 نظر دهید »
06 اسفند 1395 توسط نسيم

 نظر دهید »
06 اسفند 1395 توسط نسيم

آن کس که در را با غضب میزد خطرناک است 

این ضربه های یکسر و ممتد خطرناک است 

از نعره های این خدا نشناس فهمیدم 

این قنفذ نامرد صد در صد خطرناک است

 نظر دهید »
04 اسفند 1395 توسط نسيم

✅ در محضر اهل بیت

صبح که بیدار می‌شوی، ببین دغدغه‌ات چیست؟

پیامبر اکرم:هرکس از امت من صبح کند و هدفش غیر از خدا باشد، او از خدا نیست و هر کس آزادانه ذلت را بپذیرید از ما اهل بیت نیست

 نظر دهید »
02 اسفند 1395 توسط نسيم

﷽

  ❀

#یا_فاطمہ_س
سَند غُربٺ مولاسٺ، 

رُخ نیلی مَن

سَند غُربٺ مَن،

سینہ سوزانِ عَلیسٺ
#لبیـڪـــــ_یـا_حسـیـنــــــــــ_ع

#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج

 نظر دهید »
01 اسفند 1395 توسط نسيم

ای حجت زمانه!‏ دارم سؤالی از تو:

آیا توان که یک روز آن روی ماه دیدن؟
کی می‏شود ظهورت؟ تا فصل شادی آید

با دیدن رخ تو از غصه‏ها رهیدن
عمری است این امیدم: روزی تو را ببینم

بوسه زنم به پایت، وز تو دعاشنیدن
دشمن ره صفا را بر روی شیعه بسته

خم گشت قامت ما از پیش و پس خمیدن
خوش باد گر که ما را یک شب دهی اجازه

در زیر سایه‏ی تو یک لحظه آرمیدن!
گوید «بنیسی» زار با اشک و آه و ناله:

«از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن»

السلام علیک یا اباصالح مهدی عج

 نظر دهید »

هر روز یک حکمت از مولا علی(ع)

19 بهمن 1395 توسط نسيم

 نظر دهید »

نماز شب

17 بهمن 1395 توسط نسيم

کسی که نماز شب خوانده است، در دنيا در کار خود موفّق می‌شود! 
#نماز_شب

 نظر دهید »

سخنان ناب

17 بهمن 1395 توسط نسيم

آيت‌الله #بهجت (ره):
اگر گرفتاری و حاجتی داری، 

پدر و مادرت را خوشنود کن

و اگر زنده نيستند برایشان #صدقه بده،

چون مردگان زنده‌اند و ما توانایی

ديدنشان را نداريم.

 نظر دهید »

هر روز یک حکمت از مولا علی(ع)

17 بهمن 1395 توسط نسيم

 نظر دهید »
12 بهمن 1395 توسط نسيم

 نظر دهید »

هر‌روز یک حکمت از مولا علی(ع)

12 بهمن 1395 توسط نسيم

‍ 

 نظر دهید »
09 بهمن 1395 توسط نسيم

​♨️حکم خادمی حسین فریدون پس از ۱۰ سال در حرم مطهر امام رضا(ع) معلق شد

⭕️یک منبع آگاه خبرداد: پس از طرح اتهاماتی درباره حسین فریدون و تایید رسمی آن از سوی سخنگوی قوه قضائیه، حکم خادمی وی تا رسیدگی به اتهامات و صدور حکم قطعی براساس آیین نامه خدمت توسط مسئولان اماکن متبرکه معلق شده است.

⭕️روابط عمومی آستان قدس رضوی نیز اصل خبر تعلیق حکم خادمی حسین فریدون براساس آیین نامه خدمت را تأیید کرده است/ تسنیم

 نظر دهید »
08 بهمن 1395 توسط نسيم

ای بیقرار یار، دعای فرج بخوان
با چشم اشکبار،دعای فرج بخوان
عجّل علی ظهورک و یابن الحسن بگو
پنهان و آشکار دعای فرج بخوان
اللهم صلی علی محمد وال محمد وعجل فرجهم

 نظر دهید »

شرح حکمت

30 دی 1395 توسط نسيم

‍ شرح

دقت کنید که علی ع همان کسی است که می فرماید: «اگر فقر به صورت مردی در مقابل من ظاهر شود، حتماً آن را به قتل می رسانم»[روائع نهج البلاغه، ص233]؛ یعنی حضرت نه تنها به فقیر کمک می کند بلکه به دنبال ریشه کنی فقر است.

بنابراین اینکه فرمودند: «علم بهتر از مال است»، در مقام ستودن فقر نیست، بلکه سخن از مقایسه علم و مال است.

امروزه وقتی از برخی سؤال می شود: «علم بهتر است یا ثروت»؟ ظاهراً تصور می کنند که سؤال این است: «علم بهتر است یا فقر»؟!

در هرحال، عده ای پاسخ می دهند که «ثروت» بهتر است و عده ای می گویند: «علم» بهتر است چون با آن می توان به ثروت بیشتر رسید! یعنی از منظر این جماعت نیز «ثروت» بهتر است!!!

امّا حضرت مولی در دنباله همین فرمایش در حکمت 147 نهج البلاغه، هفت دلیل برای برتری دانش بر مال اقامه کرده اند؛ که هر روز به قسمتی از دلایل حضرت اشاره می کنیم:

1. علم(توأم با عمل) نگهبان توست [برای خروج از مشکلات دنیا و نیز رهیدن از عذاب آخرت] و تو پاسبان مالت هستی.

2. مال با خرج کردن، کم می شود ولی علم با بذل کردن(و یاد دادن به دیگران) افزایش می یابد.

 نظر دهید »

هر روز یک حکمت از مولا علی(ع)

30 دی 1395 توسط نسيم

 نظر دهید »

شرح حکمت

29 دی 1395 توسط نسيم

‍ شرح

زکات شامل هر نوع صدقه ای می شود چه واجب(زکاتِ فقهی و خمس و ردّ مظالم و …) و چه مستحب(صدقه).

ترک زکات موجب می شود که برخی از فقرا، طغیان کرده و به اموال ثروتمندان دستبرد بزنند. بنابراین اثر قهریِ بی توجهی به حال فقرا در جامعه، زیاد شدن «دزدگیر روی خودرو و …» خواهد بود.

ضمن آنکه در روایات دیگر آمده: مجازات بنده ای که حاضر نیست که مالش را در راه خدا خرج کند، گاه به این صورت است که خدا کاری می کند که دو برابرش را در راه معصیت او خرج نماید(تحف القعول، ص408).

بنابراین رسیدگی به حال فقرا، عاملی است در جهت حفظ اموال انسان؛ همانطور که بی توجهی به حال مستمندان، قرار دادن مال در معرض تلف است.

 نظر دهید »

هر روز یک حکمت از مولا علی(ع)

29 دی 1395 توسط نسيم

 نظر دهید »

هر روز یک حکمت از مولا علی(ع)

29 دی 1395 توسط نسيم

 نظر دهید »
28 دی 1395 توسط نسيم

‍ 

✨ #آثـا_و_پــیـامـدهـاے_اسـتـهــزاء✨
????قـــســـمـــت دوم:
          ????فـــرامـــوشـــے خـــداونـــد????
????پيامد ديگر استهزا غفلت از ياد خداست:

«فَاتَّخَذتُموهُم سِخريـًّا حَتّى اَنسَوكُم ذِكرى و كُنتُم مِنهُم تَضحَكون» 

????به همين سبب خداوند نيز در قيامت آنان را فراموش مے‌كند:

«و قيلَ اليَومَ نَنسـكُم كَما نَسيتُم لِقاءَ يَومِكُم هـذا و مَأوكُمُ النّارُ و ما لَكُم مِن نـصِرين * ذلِكُم بِاَنَّكُمُ اتَّخَذتُم ءايـتِ اللّهِ هُزُوًا»

و فراموشے خداوند به اين است كه آنان‌را در آتش جهنم رها كند و به يارے آنان نشتابد.

                    

                          ????ارتـــداد????
????مسلمانے كه خداوند، پيامبر و آيات الهے را مسخره كند، از دايره ايمان خارج و مرتد خواهد شد، بر همين اساس قرآن  آن دسته از مسلمانان منافق كه خدا و پيامبر را مسخره مےكردند كافر شمرده است:
 «قُلِ استَهزِءوا اِنَّ اللّهَ مُخرِجٌ ما تَحذَرون * ولـَئِن سَاَلتَهُم لَيَقولُنَّ اِنَّما كُنّا نَخوضُ و نَلعَبُ قُل اَبِاللّهِ و ءايـتِهِ و رَسولِهِ كُنتُم تَستَهزِءون * لاتَعتَذِروا قَد كَفَرتُم بَعدَ ايمـنِكُم اِن نَعفُ عَن طَـائِفَة مِنكُم نُعَذِّب طَـائِفَةَ بِاَنَّهُم كانوا مُجرِمين»
 كه در شأن نزول آيات فوق نقل‌شده كه در بازگشت از جنگ تبوك* گروهے از منافقان اقدام به استهزاے پيامبر كردند كه آيات فوق نازل شد و آنان را كافر شمرد.

????استهزاى خدا، پيامبر و آيات الهے در صورتے موجب ارتداد مسلمان مىےشود كه از سوے شخص بالغ، عاقل و از روے قصد و جدّےباشد.

 نظر دهید »

قسمت آخر رمان عشق که در نمیزند

28 دی 1395 توسط نسيم

#قسمت_بیستم

#رمان_عشق_که_در_نمیزند
 ( ادامه داستان از زبان علی)

دوتا بچه هارو  برداشتم  و به هیشکی اجازه نمیدادم بیاد خونه فقط هر از گاهی مادرم میومد و زهرای ۴۰ روزه رو حمام میبرد. ۴۰ روز از رفتنت میگذره نرجس کجا رفتی ببین با رفتنت زندگیمون شده جهنم.کار شب تا روز امیرطاها شده بهونه گرفتنت زهراام که مادرشو می خواد کجایی ببینی زهرا شده کپی تو مگه نمیگفتی دوست دارم یه روز دختر دار بشم و مثل خودم بشه مگه نمی خواستی لباس های گل گلی کوتاه تنش کنی…. پس چیشد کجا رفتی یعنی من اینقدر بد بودم که انقدر زود رفتی….

تقه ای به در خورد فهمیدم مادره چندبار صدام کرد - علی علی مادر کجایی؟

این بچه غش کرد از گریه معلومه حواست کجاست؟! بلند شدم رفتم سمت هال مادر راست میگفت زهرا یه ریز گریه میکرد.امیر طاهاام که صبحی خالش با خودش برده بود خونشون….

- مامان‌ 

 - چه عجب بالاخره حرف زدی! جون مامان

ساکمو انداختم جلوشو و گفتم :

- دارم میرم

- کجا مادر؟!

- همون جایی که تاحالا بودم این خونه بدون نرجس واسه من معنی نداره????????????

-معلومه داری چی میگی؟ پس بچه هات چی؟

- امانت پیش شما باشن….

همه چیرو برداشته بودم واسه آخرین بار آلبوم عروسیمونو برداشتم که متوجه نامه ای شدم 

نامه رو برداشتم .ساکمو رو دوش انداختم و گفتم من دارم میرم مادر جون شما و این بچه هام بعد خدا به شما میسپارمشون. از خونه رفتم بیرون اول رفتم سر خاک نرجس اونجا نامه رو باز کردم و خوندم نوشته بود.:

به نام کسی که دوری رو آفرید تا قدر باهم بودن رو بدونیم.

سلام عزیزم.نمیدونم این حرفا آخرین حرفای من به تو هست یا نه ولی بزار بگم حرفامو.

علی امروز سه روزه حتی صداتو ام نشنیدم.گفته بودمت بدون تو طاقت نمیارم علی گفته بودم اگه یه تار مو از سرت کم بشه من نابود میشم. امروز امیرطاها میگه : ماما بابام کو ؟ کی میاد؟ جوابی نداشتم قانعش کنم! تو که میدونستی پسرت خیلی وابستته چرا رفتی.علی دوست دارم دخترمون که دنیا اومد فقط تو راه بی بی فاطمه زهرا ( س) بزرگش کنم دوست دارم خانوم بارش بیارم. دخترم باید عاشق اقا اباعبداا… باشه. علی امروز یه لباس صورتی خشکل واسش گرفتم پس کجایی تو ، بیای لباس های بچتو ببینی علی؟ علی اگه من یه روزی نبودم مراقب

 بچه هامون باش هم واسشون مادر باش  و هم پدر.علی جات خیلی خالیه تو خونه کاش بتونم یبار دیگه ببینم…

یادت نره یه چیزیا!!!

که من عاشقتم عاشق تو و زندگیم.ان شاالله سالم برگردی????

اشک چشمام نامه ملکه ام رو خیس کرده بود. کجایی ملکه من بیا ببین برگشتم بیا 

لباس های خشکل دخترت و تنش کن… دیگه بدون تو موندنم فایده ندارد نرجسی منو ببخش ولی زندگیم بدون تو معنی نداره اومدم باهات خداحافظی کنم.دارم میرم سوریه نمی خوای مثل همیشه آب پشت سرم بریزی؟! بلند شو بزار یبار دیگه ببینمت من دارم میرم و دیگه بر نمیگردم.اخه به ذوق دیدن کی برگردم اگه تاحالا بر میگشتم به ذوق دیدن تو بوده. حالا که نیستی منم برنمی گردم منو ببخش می خوام برم و ان شاءالله  شهید بشم. طاقت دوری تو ندارم می خوام زودتر اون دنیا ببینمت.یه بوسه رو سنگ قبرش زدم و راه افتادم….

(بقیه داستان از زبان مادر علی)

هیچ کدوم نتونستیم مانع رفتن علی بشیم.من مونده بودم و دوتا امانت های علی و نرجس. دو ماه بیشنر نگذشته بود. صبح  با صدای تلفن از خواب بیدار شدم 

- سلام

- سلام خانم سلطانی؟!

- بله بفرمایید! 

- شما مادر علی سلطانی هستید درسته؟ 

- بله خودمم چیزی شده؟! 

- من به شما تسلیت میگم دیشب پسر شما تو یه عملیات شهید شدن.

- گوشی از دستم افتاد زمین.و بی حال نشستم رو زمین.

محسن با دیدن من گفت چیشده:

گوشی رو برداشت و اونم فهمید چه خاکی به سرمون شده…. علی ام رفت و این دوتا بچه یتیم شدن.

امیر طاهای دو و نیم ساله که بیدار شده بود اومد پیشمو گفت:

مامان جون بابا بود!؟ چی برام گفت!

بغلش کردم و اشک میریختم.نگاهش کردمو گفتم: عزیزم بابات رفته پیش خدا پیش مامانیت

- با بغض نگاهم کرد و گفت :

یعنی بابا هم دیگه مثل مامانم نمیاد؟

حرفی نداشتم بزنم و فقط گریه میکردم.

…….

دو هفته بعد لباس ها و وصیتش به دستمون رسید نوشته بود.

سلام مامان بابای عزیزم.من دیگه نمیتونم اون روی زیباتون و ببینم امیداورم منو حلال کرده باشید. ازتون خواهش میکنم هیچ وقت 

بچه های من و نرجس رو تنها نزارید.اخرین نامه ی نرجسم گذاشتم براتون.به خواست خودش دخترش رو مثل بی بی فاطمه زهرا س تربیت کنید.امیدوارم من رو بخشیده باشید 

یا علی????
#ادامه_نداره_????

#تموم_شد

#امیدوارم_از_داستان_راضی_باشید
#برای_شادی_روح_مدافعان_حرم_الفاتحه_الصلوات
#به_پایان_آمد_این_دفتر_حکایت_همچنان_باقیست

 نظر دهید »

قسمت ۱۹ رمان(عشق که در نمیرند)

28 دی 1395 توسط نسيم

#قسمت_نوزدهم

#رمان_عشق_که_در_نمیزند 
( ادامه داستان از زبان نازنین)

- آبجی آبجی چت شد تو؟ یا حسین خودت به خیر بگذرون.

با احسان به سرعت باد خودمون و رسوندیم خونشون. در رو شکستیم. با دیدن نرجس جیغ زدم.امیر طاها بالای سر نرجس نشسته بود و گریه میکرد نرجس بیهوش رو‌زمین افتاده بود.احسان سریع به اورژانس زنگ زد.

……

دکتر اومد بیرون و گفت : حال مادر و بچه اصلا خوب نیست .ما فقط میتونیم جون یکیشون و رو‌ نجات بدیم.بگید همسرشون رضایت عمل رو بدن.

همین جور که اشک میریختم گفتم: نیستن 

- کجان!؟

- سوریه مدافع حرم حضرت زینب

- باشه بگید پدرشون رضایت بدن.

مامان حالش اصلا خوب نبود.بابا رضایت عمل رو‌ داد. مادر پدر علی اومدن.خودمو انداختم تو بغل مریم جون و گریه میکردم که گفت:

- علی زنگ زد خونه 

همه چشم به دهن مادر علی دوخته بودیم که گفت: خواستم چیزی نگم ولی…. 

وقتی فهمید گفت من زنگ زده بودم که برگشتم ایران می خواستم نرجس رو‌سورپرایز کنم که…

مامان که خیلی ناراحت بود: گفت چه فایده حالا که دخترم داره از دست میره؟!

- ااا مامان زبونت گاز بگیر ان شاالله که حال هردو‌خوب میشه.

…….

۳  ساعت گذشته بود هنوز از اتاق عمل بیرون نیومدن بودن. علی ام اومده بود.حالش اصلا خوب نبود و رنگ به رو نداشت.یه جا رو صندلی نشسته بود سرشو با دست گرفته و آروم آروم اشک میریخت. بالاخره دکتر از اتاق عمل اومد بیرون علی سریع رفت جلو دکتر و گفت: حال خانومم چطوره دکتر؟!

دکتر سرشو پایین انداخت و گفت:

متاسفم برای مادر نتونستیم کاری کنیم ولی بچه سالمه????

حرف دکتر همین و بیهوش شدن مامان همین.علی به دیوار تکیه داده و اشک میریخت.احسان بغلش کرد و گفت:

تسلیت میگم غم اخرت باشه داداش????????????

علی احسان و بغل کرد گریه میکرد. پرستار بچه رو دستش بود و گفت همراه مرحوم محمدی بیان نوزادشون و بگیرن.هیچکی طرف بچه نمیرفت.با چشمای خیسم بچه رو برداشتم. اخه ابجی تو که نیستی این بچه بی تو….

……

بچه نرجس رو دستم و سر خاکش نشسته بودم خیلی شلوغ شده بودن کی باورش میشد نرجس از بین ما رفته باشه تو این هفت روز علی اندازه ۷ سال پیر شده بود. موهاش سفید شده بود و لاغر. اصلا کسی دیگه نمیشناختش.دختر خاله ی علی بچه رو ازم گرفت و رفت همه رفته بودن من موندم و آبجیم.همین جور که گریه میکردم گفتم:

کجایی ابجی بیا ببین امیر طاهات سه روز بی حال تو رخته خوابه ، ببین شوهرت برگشته مگه منتظرش نبودی.پاشو ابجی پاشو ببین دخترتو بیا واسش اسم انتخاب کن مگه نگفتی علی بیاد بهش میگی اسمشو زهرا بزارید آبجیییی آبجیییی پاشو تو رو خدا پاشو دنیامونو جهنم نکن.
#ادامه_دارد… 

 نظر دهید »
28 دی 1395 توسط نسيم

​????????????اسامی یاران شیطان؟????????????
????⚘????در سفینة البحار آمده است که شیطان یارانی دارد که برای وسوسه انسان ها به او یاری می رسانند. این شیاطین در هر موقعیت زمانی و مکانی، در خدمت ابلیس هستند تا او را به اهدافش برسانند. اسامی آنان از این قرار است:
1_ ولهان؛ انسان را در طهارت و نماز وسوسه می کند و به شک می اندازد که این نماز باطل است
 2_هفاف؛ ماموریت دارد که در بیابانها و صحراها انسان را اذیت کند و برای ترسانیدن او را به وهم و خیال اندازد یا به شکل حیوانات گوناگون به نظر انسان درآید
3_ زلنبور؛ موکل بازاری هاست. لغویات و دروغ، قسم دروغ و مدح کردن متاع را نزد آنها زینت می دهد.
 4_ ثبر؛ در وقتی که مصیبتی به انسان وارد می شود، صورت خراشیدن، سیلی به خود زدن، یقه و لباس پاره کردن را برای انسان پسندیده جلوه می دهد. 
 5_ابیض؛ انبیا را وسوسه می کند - یا ماءمور به خشم در آوردن انسان است و غضب را پیش او موجه جلوه می دهد و به وسیله آن خونها ریخته می شود.
6_اعور؛ کارش تحریک شهوات در مردان و زنها است و آنها را به حرکت می آورد! و انسان را وادار به زنا می کند

 (اعور، همان شیطانی است که بر صیصای عابد را وسوسه کرد تا با دختری زنا کند.)
 7_داسم؛ همواره مراقب خانه هاست. وقتی انسان داخل خانه شد و سلام نکرد و نام خدا را بر زبان نیاورد، با او داخل خانه می شود و آن قدر وسوسه می کند تا شر و فتنه ایجاد نماید
8_مطرش؛ کار او پراکندن اخبار دروغ یا دروغ هایی است که خود جعل کرده؛ در حالی که حقیقت ندارند.

 

9_قنذر؛ او نظارت بر زندگی افراد می کند. هر کس چهل روز در خانه خود طنبور داشته باشد؛ غیرت را از او بر می دارد، به طوری که انسان در برابر ناموس خود بی تفاوت می شود. 
 10_دهار؛ ماءموریت او آزار مؤمنان در خواب است. به طوری که انسان خواب های وحشتناک می بیند، یا در خواب به شکل زنان نامحرم در می آید و انسان را وسوسه می کند تا او را محتلم کند.

 

11_قبض؛ وظیفه او تخم گذاری ست. روزی سی عدد تخم می گذارد. ده عدد در مشرق و ده عدد در مغرب و ده عدد زمین، از هر تخمی عده ای از شیاطین و عفریت ها و غول ها و جن بیرون می آیند که تمام آنها دشمن انسان اند.)
 12_تمریح؛  امام صادق علیه السلام فرمودند: برای ابلیس - در گمراه ساختن افراد - کمک کننده ای به نام (تمریح) وی در آغاز شب بین مغرب و مشرق به وسوسه کردن، وقت مردم را پر می کند.

 13_قزح؛  ابن کوا از امیرالمؤمنین علیه السلام از قوس و قزح پرسید، حضرت فرمود: قوس قزح مگو؟! زیرا نام شیطان (قزح) است بلکه بگو قوس اله و قوس الرحمن 
14_زوال؛  مرحوم کلینی از عطیة بن المعزام روایت کرده که وی گفت: در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم و از مردانی که دارای مرض (ابنه) بوده و هستند یاد کردم. حضرت فرمود: (زوال) پسر ابلیس با آنها مشارکت می کند ایشان مبتلا به آن مرض می شوند.
 15_لاقیس؛ او یکی از دختران شیطان و کارش وادار کردن زنان به هم جنس بازی است او مساحقه را به زنان قوم لوط یاد داد.

 

16_متکون؛ شکل خود را تغییر می دهد و خود را به صورت بزرگ و کوچک در می آورد و مردم را گول می زند و این وسیله آنان را وادار به گناه می کند. 
. 17_مذهب؛ خود را به صورت های مختلف در می آورد، مگر به صورت پیغمبر و یا وصی او. مردم را با هر وسیله که بتواند گمراه می کند.
18_خنزب؛ بین نمازگزار نمازش حایل می شود؛ یعنی توجه قلب را از وی برطرف می کند. در خبر است که: عثمان بن ابی العاص بن بشر در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله عرض کرد: شیطان بین نماز و قرائت من حایل می شود - یعنی حضور قلب را از من می گیرد - حضرت جواب داد: نامش شیطان (خنزب) است. پس هر زمان از او ترسیدی به خدا پناه ببر.
19_مقلاص؛ موکل قمار است. قمار بازها همه به دستور او رفتار می کنند. به وسیله قمار و برد و باخت اختلاف و دشمنی در میان آنان به وجود می آورد.
20_طرطبه؛ از دختران آن ملعون می باشد. کار او وادار کردن زنان به زنا است و هم جنس بازی را هم به آنان تلقین می کند.
????????منبع: سفینة البحار، جلد 1، ص 99 و ص100

????????????⚘اللهم عجل الولیک الفرج والعافیه والنصر وجعلنا من انصاره اعوانه والمستشهدین بین یدیه ????????

 نظر دهید »
28 دی 1395 توسط نسيم


امیدوارترین مردم به اصلاح نفس کسی است که هر گاه بر بدی های خود آگاه شود ،در برطرف ساختن آن ها شتاب کند،

 نظر دهید »
28 دی 1395 توسط نسيم

‍ شرح

خدا که «ربّ العالمین» است، در پرورش دادن بندگان و ابتلاء آنان، هر مصیبتی که به آنان وارد نماید، قدرت صبر بر آن مصیبت را نیز به آنان عطا می کند؛ بنابراین بنده می تواند با استفاده از آن قوه صبر، بر آن مصیبت پیروز شود.

از این روست که کسانی که در مصیبت ها، دچار افسردگی یا جزع و فزع زیاد می شوند، یا دست به خودکشی می زنند، از این قوه ای که خدا به آنان عطا کرده استفاده نمی کنند.

در آیه 45 سوره بقره فرمود: «استَعینُوا بالصّبرِ و الصلوةِ»: در مشکلات از «صبر» و «نماز» کمک بگیرید. بنابراین معنای آیه چنین می شود: وقت خداوند در زندگی دنیا که محل امتحانات و مصیبت هاست، مصیبتی بر شما وارد می نماید، از آن صبری که همراهِ آن مصیبت به شما نازل می کند کمک بگیرید و نیز از «نماز» کمک بگیرید.

 نظر دهید »

هر روز یک حکمت از مولا علی(ع)

28 دی 1395 توسط نسيم

 نظر دهید »
28 دی 1395 توسط نسيم

﷽

  ❀

#امام_صادق_ع
دین، چیزے جز محبٺ 

و مهرورزے نیسٺ.
????بحار، ج۲۷ص۹۴
#لبیـڪ_یـا_حسـیـن_ع

#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج

 نظر دهید »
28 دی 1395 توسط نسيم

﷽

  ❀

#پیامبر_اعظم_ص
هر لحظہ ای کہ بر 

انسان بگذرد و بہ یاد 

خدا نباشد، قیامت 

حسرتش را خواهد خورد.
???? نهج الفصاحہ، ح۲۶۷۷
#لبیـڪ_یـا_حسـیـن_ع

#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج

 نظر دهید »
28 دی 1395 توسط نسيم

✍چرا خدا امام زمان را بدون غیبت حفظ نکرد؟
????یکی از سوالاتی که در مورد غیبت امام زمان(عجل اله تعالی فرجه الشریف) پرسیده می شود این است که چه ضرورتی داشت تا خداوند حضرت مهدی(علیه السلام) را با غایب کردن حفظ کند؟
 مگر نمی توانست ایشان را با قدرت خود، بدون اینکه از نظرها غایبش کند، حفظش نماید؟

????با دقت در این سوال، مشخص می شود باوری اشتباه و غلط، باعث ایجاد چنین سوالی شده???? که باید ابتدا آنرا اصلاح کرد تا سوال بالا براحتی و خود بخود جواب داده شود. 

آن باور نادرست و اشتباه این است که گمان می کنیم امام زمان(علیه السلام) در غیب هستند و ما نمی توانیم ایشان را ببینیم

در حالی که باید گفت ایشان در همین عالم هستند و ما فقط نمی توانیم بشناسیم. 

این باور غلط، امام زمان(علیه السلام) را مانند فرشتگان می پندارد. 

فرشتگان در عالمی غیب هستند ولی امام زمان(علیه السلام) اینگونه نیست. 

ایشان در همین دنیایی که ما هستیم به زندگی مبارکشان ادامه می دهند و در میان بشر هستند. 

ایشان با همین بدنی که ما انسانها داریم، به زندگی شان ادامه می دهند.

 بلی ایشان را نمی شناسیم و ایشان حکومتی فعلا ندارند؛ اما دلیل نمی شود بمانند فرقه های منحرف، قائل به این شویم که امام زمان(علیه السلام) -نعوذ بالله- دارای بدن این دنیایی نیستند. 

طبق حکمت الهی، زمین هیچگاه از حجت خدا خالی نمی شود و قایل شدن به اینکه امام زمان(علیه السلام) در عالمی غیر از این عالم هستند (عالم غیبت)، سخنی کاملا نا بجا و غیر محققانه است.
 خدواند ایشان را در بین مردم، تا بدین زمان حفظ نموده است ولی حکمتشان ایجاب کرده تا بدین تاریخ کسی ایشان را  نشناسد.????

 نظر دهید »
28 دی 1395 توسط نسيم

مهدی جان
لطف کن دست من ازدامن خوددور مکن
اینقدر ناز به این عاشق مهجور مکن
میل دارم به رکاب تو ملازم گردم

اشتهای من دلسوخته را کور مکن

 نظر دهید »
27 دی 1395 توسط نسيم

​﷽

هر شب 

پنجرہ‌های ملکوت آسمان،

بسوی قلبها گشودہ میشود ..
الهی امشب!

ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ قلبہای ‌ما ﺑﺰﺩﺍﯼ

 و نور ایمانت را

درقلبهایمان جاری کن????
شبتون بخیر و

سرشار از آرامش الهی✨

 نظر دهید »
27 دی 1395 توسط نسيم

#مناجات_شبانه 
خدای خوبم …❤️

خطا از من است …

می دانم …!

از من که سالهاست گفته ام …

” ایاک نعبد “????????

اما به دیگران هم دلسپرده ام …!
از من که سالهاست گفته ام …

” ایاک نستعین “????????

اما به دیگران هم تکیه کرده ام …!

اما رهایم نکن …

بیش از همیشه دلتنگم …

به اندازه ی تمام روزهای نبودنم …

 نظر دهید »
27 دی 1395 توسط نسيم

???? اولين آتش را مرحوم نواب در دل ما روشن كرد.
???? روایتی از دیدار رهبرانقلاب در دوران نوجوانی با شهید نواب صفوی????

 نظر دهید »
27 دی 1395 توسط نسيم

 نظر دهید »

نماز شب

27 دی 1395 توسط نسيم

​???? بعضی از آثار نماز شب بر سلامتی انسان

???? در كتاب نسخه هاى خانگى تجربه شده و اسرار شفاى طبیعى نوشته گروهى از نویسندگان آمریكایى كه در سال 1993 میلادى به چاپ رسیده، آمده است:
???? برخاستن از بستر در شب و انجام حركات ساده در منزل و برخى تمرینات سبك ورزشى و شستن دست ها و پاها و مالش دادن آن ها با آب و تنفّس عمیق براى سلامتى بسیار مفید است.
???????? با اندكى تأمّل در این توصیه ها درمى یابیم كه همه این حركات در وضو و نماز شب تجلّى مى یابد.
???????? جالب اینكه نبىّ اكرم اسلام (صلى الله علیه و آله) پیش از همه این تحقیقات در اشاره اى معجزه گونه به نماز شب مى فرماید:
???????? «نماز شب را برپا دارید كه صالحان پیش از شما به آن مى پرداختند، تقرّب به بارى تعالى و دورى از گناه و كفّاره بدى ها و دور ساختن درد از جسم در آن نهفته است.»
???????? درباره نحوه رفع درد از جسم توسط نماز شب ثابت گردیده است كه:
???????? نماز شب ترشّح هورمون كورتیزول را (كه كورتیزون طبیعى بدن است) كاهش مى دهد 
???????? به ویژه كه نماز شب چند ساعت پیش از بیدار شدن براى وقت سحر (یك سوم آخر شب) اقامه مى شود كه این امر از افزایش ناگهانى قند خون كه براى بیماران مبتلا به این عارضه خطرناك است و نیز از افزایش ناگهانى فشار خون جلوگیرى مى كند
???????? و مانع سكته مغزى و بیمارى هاى مزمن قلبى در بیمارانى مى شود كه به آن دچار هستند.
????❌ نماز شب همچنین خطر مرگ ناگهانى به دلیل افزایش ضربان قلب را كاهش مى دهد.
???????? تكرار اوراد و اذكار به ویژه اذكارى كه صبح و شب بر زبان جارى مى شود، از ابتلا به بیمارى آلزایمر و ضعیف شدن ذهن در دوران پیرى و ناامیدى و دیگر بیمارى ها جلوگیرى مى كند.
???????????? نماز شب به دلایل ناشناخته اى مانع از بروز بیمارى موسوم به زنگ گوش مى شود یا از شدّت آن مى كاهد.

???? گنجینه معارف۳ (۱۱۰ موضوع)

نویسنده: محمد رحمتی شهرضا

 نظر دهید »
27 دی 1395 توسط نسيم

​‼️تازه‌ترین جزئیات از پرواز «هلی شات» در منطقه پرواز ممنوع تهران
  
 
????عملکرد موفق پدافند هوایی تهران????
⭕️ معاون امنیتی و انتظامی فرماندار تهران درباره آخرین جزئیات حضور ریز پرنده ناشناس(هلی شات) در منطقه پرواز ممنوع تهران گفت: با عملکرد سریع پدافند هوایی منطقه دانشگاه تهران،‌ یک فروند هلی شات از محدوده پرواز ممنوع خارج شد.

⚠️ درباره آخرین جزییات تیراندازی عصر امروز دوشنبه پدافند هوایی تهران در محدوده میدان انقلاب اظهار کرد: در تهران برخی محدوده‌های پرواز ممنوع وجود دارد و هیچ پرنده هوایی نباید بدون اطلاع و مجوز در این محدوده‌ها اقدام به پرواز کند.
???? وی ادامه داد: عصر امروز دوشنبه یک ریز پرنده(هلی شات) بدون هرگونه مجوز در محدوده میدان انقلاب، نقض حریم و اقدام به پرواز کرد که پدافند هوایی مستقر در دانشگاه تهران اقدام به شلیکهای مکرر به این هلی شات کرد.
⛔️ معاون امنیتی و انتظامی فرمانداری تهران تصریح کرد: با عملکرد سریع پدافند هوایی تهران این هلی شات مجبور به خروج از محدوده پرواز ممنوع شد.
♨️ ناصر‌بخت عنوان کرد: پدافند هوایی تهران به خوبی به وظیفه خود عمل کرد چرا که باید از حریم مدنظر حفاظت کند و جای تشکر دارد.
❓❗️ وی درباره این پرسش که این هلی شات از کدام منطقه برخاسته و متعلق به چه نهادی بوده است، گفت: برداشت ما این است که این هلی شات متعلق به سازمای یا نهادی بوده است اما هنوز جزئیات دقیقی از آن مشخص نیست چرا که از محدوده پرواز ممنوع خارج شده است.
⚜ معاون امنیتی و انتظامی فرماندار تهران خاطر‌نشان کرد: این هلی شاتها بیشتر متعلق به سازمانها و نهادها هستند و کارهای همچون فیلمبرداری را انجام می‌دهند که باید تمامی سازمانها و ارگانهای استفاده کننده از آن هوشیار باشند و مجوزهای لازم را کاملا دریافت کنند.
♻️ ناصر‌بخت عنوان کرد: خوشبختانه پدافند هوایی از حریم کشور و شهرهای ما دفاع می‌کند و جای هیچگونه تهدید و نگرانی هم نسبت به اتفاق پیش آمده وجود ندارد.
???? وی تصریح کرد: این ریز پرنده (هلی شات) فقط یک دستگاه بوده و مردم به صحبتها و شایعات فضای مجازی دقت نکنند؛ خوشبختانه هیچگونه مشکل خاصی در این زمینه وجود ندارد.

 نظر دهید »

امنیت یعنی....

27 دی 1395 توسط نسيم

????امنیت یعنی اینکه تو خیابون بدون ترس وایسی و قدرت نمایی پدافند هوایی حافظان امنیت را ببینی

 نظر دهید »
27 دی 1395 توسط نسيم


⬅️خیانت به‌ملت با #تحریف_پیام_امام_خامنه‌ای
????اصل‌پیام:هوش‌وافر وصمیمیت کم‌نظیر او««در آن سالها»»تکیه‌گاه مطمئنی‌برای همه کسانی که باوی همکاربودندبه‌ویژه برای‌ اینجانب به شمارمی‌آمد

 نظر دهید »

قسمت ۱۸رمان(عشق که در نمیزند)

27 دی 1395 توسط نسيم

#قسمت_هجدهم

#رمان_عشق_که_در_نمیزند 
۸ ماه از رفتن علی میگذشت و من هشت ماهه شده بودم. اون روز دلم حسابی گرفته بود.سه روز بود از علی هیچ تماسی دریافت نکرده بودم.یه کاغد و قلم برداشتم و شروع کردم به نوشته نامه و اشک میریختم.خداروشکر امیر طاها خواب بود. ساعت ۲ شب بود و مهم نبود واسم.پاکت نامه رو لای آلبوم عکس عروسیمون گذاشتم‌. کل خاطراتمونو مرور میکرد چه زندگی قشنگی داشتیم. چه معجزه های قشنگی ????

الانم زندگیمون قشنگه ولی اگه علی بود قشنک تر میشد. کاش زندگی تکرار داشت لااقل تکرار را یکبار داشت???? بعد کلی بی تابی و گریه خوابم برد………

صبحی داشتم با نازی صحبت میکردم که با دیدن در باز بالکن و امیرطاها تو بالکن یه جیغ زدم و گوشی از دستم افتاد. خدایا جون شش ماهه علی اصغر حسین یادگار علیم چیزیش نشه.با دو دویدم سمت امیر طاها که بگیرمش و جلو تر نره که پاهام به اسباب بازی ریخته روی زمین امیر طاها خورد و با صورت خوردم زمین همه جا رو‌تار دیدم و از هوش رفتم

????????????????
#ادامه_دارد…

 نظر دهید »

قسمت۱۷ رمان(عشق که در نمیزند)

27 دی 1395 توسط نسيم

#قسمت_هفدهم 

#رمان_عشق_که_در_نمیزند 
نگاهش کردم و‌گفتم یعنی من… حرفمو شکست و گفت مگه میشه ملکه واسه شما یادم بره.!

یه لباس و یه روسری خیلی خشکل آورده بود.همه رفته بودن و میتونستیم راحت باشیم. گفتم: دلم خیلی واسه این آرامش تنگ‌شده بود ممنون که هستی????

….

 روز بیستم رسید و نه من و نه امیرطاها هیچ کدوم نتونستیم مانع رفتنش بشیم.هرچی گفتم بمون گفت نمیشه.و بازم من موندم و بی قراری های امیر طاها و دلتنگی های مدام.شب قبل دیدنش خوابی دیدم دیگه نمیتونم ببینمش.یعنی علی شهید میشد؟ صبح دلم شور میزد صبح که بلند شدم به علی گفتم خوابم رو گفت عزیزم به دلت بد راه نده تو اولین مرخصی برمیگردم.مواظب خودت باش.

…..

سه ماهی گذشته بود.صبح ها حالت تهوع داشتم هرچی هم مریم‌جون مادر علی میگفت برو دکتر نرفتم.بالاخره به اجبار رفتم دکتر و گفت: باید آزمایش بدی! 

- ازمایش چی دکتر ؟

- معلومه بارداری!؟

- چی !!بارداری… یکم فکرکردمو….وای نه خدایا من با دوتا بچه چجور????????????

….

جواب آزمایش مثبت بود اینبار ذوق نکردم و برعکسش کلی گریه کردم.هنوز امیرطاها دوسالشم نبود علی ام که پیشم نبود تو این وضعیت بچه رو باید کجای دلم میزاشتم.نمی خواستم نا شکری کنم هدیه خدا بود شکرش.

…… 

علی بعد شنیدن خبر برعکس من خیلی خوشحال شد و قول داد  برگرده ایران و زمان بدنیا اومدنش پیشم باشه. این بهم امید میداد.
#ادامه_دارد… 

#چیزی_نمونده

 نظر دهید »

قسمت۱۶ رمان(عشق که در نمیزند)

27 دی 1395 توسط نسيم

#قسمت_شانزدهم 

#رمان_عشق_که_در_نمیزند 
چهارماهی میشد که علی پیشمون نبود.خداییش آقا محسن و پدرش و بابام  هیچی واسمون کم نمیزاشتن ولی من و امیرطاها علی رو کم داشتیم کسی که هیچ وقت هیچ کسی جاشو پر نمیکرد.روزی یک بار میتونستم باهاش تماس بگیرم.صداشو که میشنیدم اروم میشدم.تلفن زنگ خورد و با ذوق دویدم سمت تلفن گوشیرو برداشتم و گفتم

- سلام

با شنیدن صدای مامان ذوقم فروکش کرد. امیرطاها سعی میکرد گوشی رو ازم بگیره فکر میکرد باباشه.! بچم خیلی وابسته علی بود بعد رفتنش بی قراری زیاد میکرد.

- سلام دخترم ماداریم میریم بیمارستان وقت زایمان نازیه توهم بچتو بردارو بیا منتظرتیم،خداحافظ.

معلوم بود عجله داشت تلفن رو‌گذاشتم رو زمین.امیر طاها با اخم بهم نگا میکرد و بابا بابا میکرد. بغلش کردم و گفتم :

عزیز مامان بابا نبود گلم مادرجون بود. 

لب و لوچش آویزون شد و با زبون خودش گفت:

- ماما بابا نی؟!

اشک از چشمام پایین اومد. دست کوچیکشو گذاشت رو گونم و دوباره گفت:

- ماما بابا کو؟!

دستشو بوسیدم و گفتم : 

- میاد عزیزم بابات خیلی زود بر میگرده????

…………..

اون روز تا نصف شب بیدار منتظر زنگ علی بودم. نازی ام دخترش یسنا رو دنیا اورد. ولی هیچ ذوقی نداشتم وقتی علی پیشم نبود هیچ چیز شادم نمیکرد. امیر طاها رو رو پاهام تکون میدادم و لالایی میخوندم که تلفن زنگ‌خورد، سریع برش داشتم تا امیرطاها بیدارنشه.

- سلاااام ملکه من چطوره؟!

- سلام عزیزم معلومه کجایی خیلی وقته منتظر تماستم!؟

- ببخشید عملیات بودم، خواب که نبودی؟؟!

- نه منتظرت بیدار موندم….

- فدای تو ، گل پسرم چطوره؟!

- خوب نیس ! امروز خیلی بیتابیتو میکرد میدونست زنگ نزدی بعد کلی گریه خوابش کردم.

- الهی باباش فداش بشه. خبری نیس!!؟ همه خوبن ؟!

- اره سلام دارن.امروز نازی ام زایمان کرد.

- بسلامتی اسم عروس مارو چی گذاشتن؟!

خندیدن و‌گفتم

- یسنا 

- اوه چه اسم قشنگی….مبارکه اقاش باشه????

بازم خندیدم امیر طاها از صدامون بیدار شده و بابا بابا میکرد گوشی رو دادم بهش

- یلام بابا

- سلام شاهزاده ی من خوبی گل پسر؟!

- اوبم

- بابا

- جون بابا

- بابا بیا ، بابا بیا

- چشم بابایی میام پیشت

گوشیرو گرفتم که علی گفت

- واس یه ماه دیگه مرخصی بهم دادن دارم میام ایران!

- جدی میگی؟! خدایا شکرت

- نرجس نرجس من باید برم دیگه کاری نداری؟

- نه عشقم خدایارت شب خوش

…………….

بالاخره اون یک ماه گذشت .کل خونه رو مرتب کرده بودم.کیک هم اماده کرده بودم.بابا زنگ زد و گفت: سلام  اماده باش زنگ زدم گفتن هواپیما یک ساعت دیگه میشینه زمین

- سلام. چشم بابا ممنون.

قشنگ ترین لباس رو تن امیرطاها کردم و راه افتادیم سمت فرودگاه…

لحظه شماری میکردم واس دیدنش.بالاخره هواپیما نشست.از پشت شیشه پیاده شدنش رو از پله های هواپیما میدیم. چقدر دلم براش تنگ شده بود.وارد سالن شد و امیر طاها بابا بابا کنان بدو بدو رفت طرفش.علی ساکشو زمین گذاشت امیر طاها رو بغل کرد و چندبار انداختش بالا بوسش کرد و اومد طرف من.نگاهمون تو هم گره خورده بود و هیچ کدوم حرفی نمیزدیم انگار بار اول بود همو میدیدم‌علی سکوت و شکست و با خنده گفت:

- خوش نیومدم؟؟

به خودم اومدم و گفتم : خوش اومدی عزیزم

………..

اینم از لباس اقا پسر خشکلم. علی یه لباس خشکل واس امیرطاها اورده بود.

#ادامه_دارد..

 نظر دهید »
27 دی 1395 توسط نسيم

‍ ????????????????????????

در زندگی  با آدمهایی برخورد خواهید کرد که شما را می آزارند ،تحقیرتان میکنند وعهدشان را میشکنند .هیچگاه منش خود را درسطح آنها پایین نیاورید ودر صدد کینه ورزی وانتقام برنیایید ،آنها را ببخشید وبگذرید وهمه چیز را به خدا واگذارکنید .او بهترین داوراست .وبدی بدان ومکرمکاران را به خودشان برمیگرداند وهیچ حقی را ضایع نمی کند.

 نظر دهید »
27 دی 1395 توسط نسيم

‍ 

         ✨ #کـــلـــام_الـــهـــے✨
????«يا ايُّهَا الَّذينَ امَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ انْ يَكُونُوا خَيْرا مِنْهُم وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ انْ يَكُنَّ خَيْرا مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا انْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالالْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الايمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَاولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ»
????اےكسانے كه ايمان آورده ‏ايد نبايد گروهے از مردان شما گروه ديگر را استهزاء كنند، شايد آنها كه مورد استهزاء واقع مىےشوند بهتر از مسخره كنندگان باشند. و همچنين زنان يكديگر را مسخره نكنند، زيرا ممكن است زنان مسخره شده از آنها كه مسخره مے‏كنند بهتر باشند. و مبادا از يكديگر عيب جويے كنيد و زنهار از اينكه يكديگر را با القاب زشت و ناپسند ياد كنيد كه پس از ايمان آوردن، نامے كه نشان از فسق و فجور دارد بسيار زشت است و هر كس كه از اين رفتار توبه نكند ستمگر و ظالم است.

 نظر دهید »
27 دی 1395 توسط نسيم

‍

    ✨ #حـــدیـــث_چهارم_مسخره✨
????امام سجاد عليه السلام: 
«وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنزِلُ النِّقَمَ عِصيانُ العارِفِ بِالبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بِهِم وَ السُّخريَّةُ مِنهُم»
????"گناهانے كه باعث نزول عذاب مےشوند، عبارت‏ اند از: ستم كردن شخص از روى آگاهى، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و #مسخره كردن آنان.

 نظر دهید »
27 دی 1395 توسط نسيم

وقتی با کسی درد و دل میکنی مثل اینه که بهش یه چک سفید امضا بدون تاریخ میدی 

تا هروقت هرجور خواست ازش استفاده کنه
پس مراقب باش که حرف دلت رو با کی و کجا میزنی
حرف دلتو با خدا بزن

 نظر دهید »

تلنگر

27 دی 1395 توسط نسيم

​???? چک دو امضاهہ ????
✍بعضے چڪھا ﺩﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ؛

ﺗﺎ ﺍﻣﻀﺎے ﺩﻭﻡ ﻧﺒﺎﺷﺪ نقد نمےﺷﻮﻧﺪ،

ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ بہ ﺟﺎے ﺍﻣﻀﺎے ﺩﻭﻡ،

ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻫﻞ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﻢ ﺍﻣﻀﺎ ڪنند،

ﻫﻴﭻ ﻓﺎﻳﺪﻩﺍے ﻧﺪﺍﺭﺩ!

ﺑﺎﻧﻚ ﻓﻘﻂ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻣﻀﺎ ﺭﺍ مےﺷﻨﺎﺳﺪ.
???? ﺣﺎﻝ، ﺍﺗﻔﺎﻗﺎتے ڪہ ﺑﺮﺍے ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪگے ﻗﺮﺍﺭ ﺍسٺ ﺑﻴﻔﺘﺪ، ﻣﺜﻞ ﭼﻚ دﻭ ﺍﻣﻀﺎ مےﻣﺎﻧﺪ!!

ﻳﻚ ﺍﻣﻀﺎے ﺁﻥ ﺧﻮﺍسٺ ﻣﺎسٺ ﻭ ﻳﻚ ﺍﻣﻀﺎے ﺩﻳﮕﺮﺵ ﺧﻮﺍسٺ خدﺍسٺ…

ﺗﺎ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﻴﭻ ﺍمڪاﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ،

ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ھمہ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ.

‏«ﺩﺭ ﻧﻴﻔﺘﺪ ﻫﻴﭻ ﺑﺮگے ﺍﺯ ﺩﺭخٺ

بے ﻗﻀﺎ ﻭ حڪم ﺁﻥ ﺳﻠﻄﺎﻥ بخٺ‏»
????ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ڪسے ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﻳﺪ ڪرﺩ ﻭ گفٺ: ﺁﺑﺮﻭیٺ ﺭﺍ مےﺭﻳﺰﻡ، سڪہ ﻳﻚ ﭘﻮلٺ مےڪنم،

ڪارے مےڪنم ڪہ ﺳﻨﮓ ﺭﻭے ﻳﺦ ﺷﻮے،

ﺑﻼیے ﺳﺮٺ مےﺁﻭﺭﻡ ڪہ ﻣﺮﻍﻫﺎے ﺁﺳﻤﺎﻥ بہ ﺣﺎلٺ ﮔﺮیہ ڪنند…

ﻫﻴﭻ ﻧﺘﺮﺱ!
???? ﭼﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﭼﻚ ﺩﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﻣﻀﺎے ﺩﻭﻡ ﻣﺎﻝ ﺧﺪﺍسٺ؛

ﻳﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎ ﺁﺑﺮﻭے ﺗﻮ ﺭیختہ ﺷﻮﺩ،

ﻭ ﺍﻭ ﻳﺎ نمےﺧﻮﺍﻫﺪ،

ﻳﺎ ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ، ﻫﺮچہ ﺑﺎﺷﺪ بہ سود توسٺ

 نظر دهید »
27 دی 1395 توسط نسيم

????مرحوم دولابی:ازمن سوال شد

“امام زمان(عج) غایب است"یعنی چه؟
????گفتم:غایب؟

کدام غایب؟
????بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده میگوید

پدرم گم شده است؟
❤️اللهم عجل لولیک الفرج❤️

 نظر دهید »

هر روز یک حکمت از مولا علی(ع)

27 دی 1395 توسط نسيم

‍ 

شرح

بخش مهمی از عقل و درایت یک انسان در تعاملات اجتماعی اش این است که بتواند با مردم مدارا کند و دائم با دیگران درگیر نشود؛ بتواند سخن مخالف و نقد او را بشنود، اما عصبانی نشود، بتواند با ناسازگاری همسر و فرزند بسازد و دائم به دعوا نگذراند و … وگرنه زندگی را برای خود جهنم می کند.

بخش دیگری از «عقل اجتماعی» هم این است که سایر صفات عالیه را در خود متجلی کند.

 نظر دهید »
27 دی 1395 توسط نسيم

#دعاے_عهد????
☀️خدایا مرا از آنان قرار ده ڪہ او را در همہ حال “یار” باشند..

خُرد یا ڪَلان…????

در هرچہ او بخواهد????

بہ رسم هر روز تجدید عهد مے‌ڪنیم با صاحب الزمان(عج)✋

 نظر دهید »

قسمت ۱۵ رمان(عشق که در نمیزند)

26 دی 1395 توسط نسيم

#قسمت_پانزدهم 

#رمان_عشق_که_در_نمیزند 
یکم باورش سخته همین دو ماه پیش بود دوستشو دیده بودم واسه خداحافظی اومده بود دم در خونمون…. 

- عزیزم ناراحت نباش خدا خیلی دوستش داشته زودی بردتش پیش خودش ….

- اره خدا شهدا رو خیلی دوست داره.

از کنارم که رو تخت نشسته بود رفت جلوم زانو زد. گفت خانومی التماست میکنم بزار برم نزار اون دنیا شرمنده  امام علی( ع) بشم.

بخدا ناموس مردم سوریه در خطره میزاری برم!؟

قلبم داشت از جا بیرون میومد از بس تند تند میکوبید به قفسه سینه ام.! نگاهی بهش کردم تو چشماش التماس موج میزد. از رو‌تخت اومدم پایین دستشو گرفتم و گفتم : برو خدا پشت و پناهت ولی…

- ولی چی؟!

- خیلی مراقب خودت باش و زود زود برگرد بدون اینجا یه نفر مشتاقانه منتظرته….

اشک هام شدت گرفته بود. امیر طاها اومده بود تو اتاق و به ما دوتا زل زده بود با دیدن گریه هام پرید بغلم و ماما ماما میکرد.بغلش کردم و گفتم: واس بابات دعا کن سالم برگرده.

????????????????????

تقریبا با همه خداحافظی کرده بود.امیر طاها رو بغل کرد و گفت:

- من نیستم خانومم و اذیت نکنیا پدرسوخته???? مرد خونه باش

گونشو بوسید و‌گذاشتش زمین. 

دستمو گرفت و بوسید و گفت:

- دوست ندارم برگشتم ببینم با گریه خودتو خراب کردیا مواظب خودت و پسرمون باش.

اشک هام نمیزاشت درست ببینمش ولی دلم روشن بود بر میگرده. 

- علی

- جون علی 

- برمیگردی؟!

- الله و اعلم ان شاالله بتونم برگردم.

اشکامو پاک کردمو واس اخرین بار خداحافظی کردیم.امیر طاها دستای کوچولوشو تکون میداد و بابا بابا میکرد.

#ادامه_دارد…

 نظر دهید »

نماز شب

26 دی 1395 توسط نسيم


????آیت الله فروغی

????بدون نماز شب کسی به جایی نمی رسد????

✳️وصال ذات ربوبی مسافرتی است

✨مسافرش سالک الی الله

    مرکب آن شب است.????

✅سواران برشب به مقصد رسیده اند

#نماز_شب 

 نظر دهید »

قسمت۱۴ رمان(عشق که در نمیزند)

26 دی 1395 توسط نسيم

#قسمت_چهاردهم 

#رمان_عشق_که_در_نمیزند 
علی امیر طاها رو ازم گرفت.گونشو نوازش کرد و گفت: شاهزادی من چشماتو باز کن عزیزم.

خواستم بخندم که امیر طاها چشماشو باز کرد علی نگاهی بهم کرد و گفت:

- بفرما تحویل بگیر حرف باباشو گوش میکنه

- ااا پسره لوس باشه منم واست دارم گشنه میشی اونوقت بگو‌ بابات سیرت کنه. ????????

مامان بابای من و علی و نازی اینا زل زده بودن به کل کل ماهو بهمون میخندیدن. نازی امیر طاها رو از علی گرفت و گفت : 

ببینمش عشق خالشو خدا چه چشمایی داری تو خدا به داد دل دخترم برسه????

همه زدن زیر خنده. بچم از بس این دست اون دست شد گریش گرفت.علی امیر طاها رو از باباش گرفت اومد پیش منو گفت:

- ملکه بگیر شاهزادت رو گشنشه….

- به من چه قرار شد باباش سیرش کنه????????

بازم همه خندیدن علی گفت : 

بچمو اذیت نکن ببین داره چجور گریه میکنه.امیر طاها رو از علی گرفتم.لپ تپلشو کشیدم و گفتم: بار آخرت باشه حرفمو گوش نمدیا…

………………

دو‌هفته ای میگذشت و زندگی روال عادیش و طی کرده بود. مامان تنهام گذاشته بود. ولی چون خونمون به خونه مادرشوهرم نزدیک بود.مریم جون روزی یبار حتما بهمون سر میزد.علاقه زیادی به امیر طاها داشت میگفت احساس میکنم علی دوبارن متولد شده.چشمای پسرم سورمه ای بود و پوستاش سفید روز به روز تپلی و ناز تر میشد…..

طلای کوچیکی که روش ماءشاالله نوشته بود و هدیه مادر جونش بود رو کنار لباسش زدم تا پفک نمکی من چشم نخوره.دادمش دست علی چادرمو سر کردمو و رفتیم سمت امام زاده بهترین کار این بود واس اولین بار که می خواستیم ببریمش از خونه بیرون ببریمش امام زاده…. مریم جون حاضر نبود یه

 لحظه ام ازش جدا بشه بهم گفت : دخترم میشه منم بیام باهاتون. گفتم:

چرا که نه حتما مادر علی رو خیلی دوست داشتم مثل بچگیام.امیر طاها و برداشتیم و بردیمش زیارت حسابی خوش گذشت????????????

بعد اونم تو خونه باباجون با مادرجونش حسابی بازی کرد.

- علی پسرم در رو باز کن حتما پدرته؟!

- چشم مادر

سلام همگی✋

سلام بابا .سلام .سلام آقا جون

رفت سمت امیر طاها از رو زمین برش داشت.کلی خندش آورد و باهاش بازی کرد.

10 ماه از متولد شدن امیرطاها میگذشت.با شیرین بازیاش خستگیمو از تنم بیرون میکرد.دلم نمی خواست امیر طاها رو تنها بزارم واس همین اون سال مرخصی گرفتم و نرفتم مدرسه.

با چرخیدن کلید تو در متوجه حضور علی شدم. امیر طاها وسط حال رو تشک خوابیده بود.با دیدن باباش دست و پا تکون میدا که برش داره ولی علی بی توجه از کنارش رد شد.

پشت سرش رفتمو گفتم:

- سلامت و خوردی؟ 

- سلام

- چیزی شده؟!

- نه چیزی نیس!

- عزیزم چشمات داد میزنه یه چیزی شده بگو دل تو دلم نیس.

من رو تخت نشسته بودم علی جلوم زانو زد و گفت:

- یه خواهش کنم نه نمیگی؟نمیگی؟

- قول نمیدم بگو ببینم چیه؟!

سرشو پاین انداخت و گفت : 

- همه دوستام دارن میرن سوریه….

- خب که چی؟! خدا همراهشون

- میشه منم برم واس رفتن اجازه شما لازمه????

با عصبانیت از رو تخت بلند شدم و گفتم:

- دیونه شدی معلومه که نمیزارم.بری اونجا شهید بشی بچه 10ماهتو یتیم کنی که چی؟! نمیگی من بدون تو…. اشک از چشمام پایین اومدم حتی تصورشم نابودم میکرد.اشکامو پاک کرد و گفت  باشه گریه نکن گفتم که واس رفتن اجازت لازمه راضی نباشی نمیرم….????

…….

اینم از کیک تولد گل پسرم. علی کیک رو روی میز گذاشت.امروز تولد یک سالگی امیر طاها بود.نازی ۵ ماه بعد به دنیا اومدن امیرطاها باردار شده بود و الان ۷ ماهش بود. نینیشونم دخمل بود همون دخملی که قرار بود بشه عروس خالش
هستیا رو ام کنار امیر طاها نشوندیم و یه عکس دوتایی ازشون گرفتیم.بچم تازه رو پا افتاده بود و بهترین همبازیش هستیای ۲/۵ ساله بود.هستیا بدو بدو اومد پیشمو گفت:

- خاله خاله امیر  توپشو بهم نیده

بغل کردمو گفتم: قربون اینجور حرف زدنت خاله بیا بریم خودم بهت میدم.

اون شب خیلی خوش گذشت مامان بابای علی واس امیر طاها ماشین شارژی گرفته بودن و امیر طاها خیلی خوشش اومده بود. نازی ام واسش ماشین کنترلی گرفته بود مامان بابامم واسش تاب گرفته بودن. علی از طرف من و خودش یه استخر توپ بادی گرفته بود و کلی توپ که امیر طاها تو اون بازی کنه. اون شب هم خیلی خوش گذشت و به خوبی و خوشی تموم شد.

۴ ماهی از اون ماجرا میگذشت و علی دیگه حرف سوریه رفتنو نمیزد. امیر طاها حسابی بامزده شده و بود داشت تو استخر توپش بازی میکرد که علی از راه رسید.لباس مشکی تنش بود و چشماش کاسه خون.خیلی تزسیدم نکنه کسی چیزیش شده؟! 

- سلام !!! علی چیشده؟ کی مرده؟

بدون جواب رفت تو اتاقش دلم خیلی شور میزد یعنی چیشده ! پشت سرش رفتم و گفتم

- چرا دوست داری منو نگران بزاری؟ خوب بگو چیشده!

روشو اونور کرد تا اشکاشو نبینم با صدای گرفته گفت:

محمد دوستم شهید شده????
#ادامه_داره_….

#کم_کم_اخرشه

#کمی_صبر_کنید

 نظر دهید »

قسمت۱۳،رمان(عشق که در نمیزند)

26 دی 1395 توسط نسيم

#قسمت_سیزدهم 

#رمان_عشق_که_در_نمیزند 
مثبته!!!

- چی مثبته خانم حالتون خوبه؟!

جواب آزمایشتون مثبته خانوم تبریک

میگم!!

-چی باورم نمیشد؟!! یعنی من دارم مادر میشم وای خدای من؟! الهی شکر خدایا ممنونم بابت هدیه ات. خواستم زنگ بزنم علی که…. گفتم:

بزار امشب سورپرایزشون میکنم.جواب ازمایش و گرفتم و رفتم خونه.کل خونه رو مرتب کردم و کیک و شام و…

اوه کلی چیز میز درست کردم و واس امشب مامان و بابا و نازی و مامان علی اینارو‌هم دعوت کردم.خداروشکر شب یلدا بود و یه بهونه داشتم واس دعوت کردنشون.

بفرمایید بفرمایید خوش اومدید. 

سلام عشق خاله .هستیا دیگه تقریبا یک سال و‌نیمش بود و علاقه زیادی به علی داشت تا اومد تو پرید بغل علیو با زبون خودش یه چیزایی بهش میگفت.همه اومده بودن و همه چی اماده بود .یه ربع بعد شام و میوه ها که تموم شد.رو به همه بلند گفتم:

یه سورپرایز دارم واستون!؟

علی متعجب گفت: چی؟؟؟

صبر کنید میفهمید. رفتم از تو یخچال کیکی رو که سفارش داده بودم با جعبش که بسته بود برداشتم و گذاشتم  روبه روی علی و گفتم: عزیزم میشه بازش کنی؟!؟

علی کنجاو سریع در جعبه رو باز کرد و ….

گیچ و منگ به کیک زل زده بود که نازی گفت:

آقا علی چی نوشته رو کیک مگه؟!

علی لبخندی زد و کیک رو از جعبه بیرون اورد و با صدای بلند گفت :

نوشته بابا شدنت مبارک عشقم????????????

با حرف علی همه بعد چند لحظه سکوت هورا کشیدن و یکی یکی بهم تبریک گفتن. مریم جون مامان علی بغلم کرد و گفت: مبارکت باشه دخترم خیلی خوشحالمون کردی????????

- ممنونم مادرجون

اون شبم از شب های خاص زندگیم ‌بود و خیلی خوش گذشت. 

با مخالفت های شدید خانواده و علی بازم من تا اخر اون سال تحصیلی رو که ۵ ماهه میشدم سر کار رفتم و خداروشکر مشکلی واسمون پیش نیومد. سیسمونی های ضروری رو مامان خریده بود واسم.فقط لباساش مونده بود که قرار بود بعد فهمیدن جنسیتش واسم بگیره.
خانم لطفا بخوابید رو تخت

اروم و با احتیاط رو تخت خوابیدم.دکتر از تو دستگاه سونو دست و پاهاشو نشونمون میداد و من و علی کلی ذوق میکردیم.اخر سر علی دلش طاقت نیاورد و گفت:

- دکتر پس جنسیتش چیه؟!

- مگه فرقی ام میکنه!؟

 - نه هردو هدیه خدا هستن ولی ما دوست داریم بدونیم.

دکتر بعد یه برسی گفت:

شما خیلی خوشبختین 

علی گفت : چرا؟!

- چون بچتون پسره دقیقا همون چیزی که سالهاس من و همسرم منتظرشیم.

علی نگاهی بهم کرد و یه چشمک زد بعد رو به دکتر گفت:

ان شاا… خدا نصیب شماام میکنه. وضیعتش خوبه؟!

- اره شکر خدا حالش خوبه.

علی دستمو بگیر که با این شکمم الان با کله میخورم زمین و من و پسرم باهم شهید میشیم????????

- ااا زبونت گاز بگیر خدانکنه.

علی دستمو گرفت و از پله آتلیه بالا رفتیم.تصمیم داشتم تو این ماهای اخر یه عکس یاد بودی از دوران حاملگیم بگیرم. یه لباس سر همی پسرونه ام برداشتم که تو عکس معلوم بشه نینیمون گل پسره ????

- خب خانوم یکم اینطرف تر اهان حالا خوبه.اماده ۱ ، ۲ ، ۳ 

یدونه تکی و یدونه با عشقم و فسقلمون گرفتیم…..

یه هفته بعد عکسامون اماده شد واقعا قشنگ‌شده بود خدایا ممنونم واس بهترین لحظه هایی که بهم دادی. مدارس تموم شده بود من رفته بودم تو هشت ماهم فقط یه ماه مونده بود تا دیدن شاهزاده کوچولومون….. ولی هنوز واس انتخاب اسمش به تفاهم نرسیده بودیم.
صدای علی تو خونده پیچید که میگف:

- ملکه ملکه من اومدم.

از اشپزخونه بیرون رفتم و گفتم

- جونم ، خوش اومدی

حال خانم و شاهزاده ما چطوره؟!

هیچی وروجک خیلی اذیت میکنه…

- خب چون میدونه یک ملکه بیرونه و مثل باباش دوست داره هرچی زود تر ملکه رو ببینه????????

- اوه اوه خدا به داد من برسه با وجود این پسر شیطون و پسرش فرار نکنم شانس اوردم.

- خانومی

- جونم

- یه اسم پیدا کردم واس شاهزادمون

- جدی ؟! چی؟!

امیر طاها چطوره؟!

امیر طاها…. اسم قشنگه منم دوستش دارم.

پس قبوله اسمشو این بزاریم؟! 

چشمکی زدم و گفتم : قبول قبوله

حالا لباساتو در بیار ناهار حاضره

- چشم شما امر کنید????

……….

آروم باش ملکه من گریه نداره ان شاا… سالم دنیا میاد.برو دست خدا.

علی از تختم جدا شد و رفتم تو اتاق عمل…..

چشمام و که باز کردم علی رو دیدم.

- خانوم من حالش چطوره؟!

خوبم. علی بچم حالش خوبه؟

- نگران اون شاهزادت نباش از من و تو هم حالش بهتره.

پرستار با تخت بچه از در اومد تو و گفت

- مامان بابا من اومدم????

علی گفت: خوش اومدی گل پسرم.

امیر طاها رو بلند کرد و گذاشت تو بغلم .چشماشو بسته بود . امیر طاها مامانی چشماتو باز کن گلم ????

- ااا بین از الان حرفمو گوش نمیکنه علی چشماشو باز نکرد.????
#ادامه_داره_..

 نظر دهید »
26 دی 1395 توسط نسيم

‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ???? گذشته ات را در گوشه ایی پنهان کن، ولی دور نیندازش ☝️
????لازم است هر ازگاهی سری بزنی و با حال و هوای این روزهایت مقایسه اش کنی ????
❤️چه حس دلنشینی ست 

              خود را از نو ساختن❤️
#محاسبه 
????قراربندگی : هرشب ده دقیقه اعمال خودتون رو محاسبه کنید ????

 نظر دهید »
26 دی 1395 توسط نسيم

‍ 
        ✨ #جـــنـــگ_بـــاخـــدا✨
????در حدیث قدسے آمده است: 
خداوند به كسانے كه مؤمنان را بیازارند اعلان جنگ مے‏ دهد: 
«عن أبی عبد اللّه ـ علیه السلام ـ قال: قال اللّه عزّ و جلّ: لِیَأذَنْ بِحَرْبٍ مِنّى، مَنْ اذَلَّ عَبْدِىَ الْمُؤمِنَ وَ لِیَأمَنْ مِنْ غَضَبى مَنْ اكْرَمَ عَبْدِىَ الْمُؤمِنَ»
????از امام صادق -علیه السلام آمده است كه: خداوند عزّ و جلّ فرمود: كسے كه بنده مؤمن مرا خوار شمارد باید بداند كه خداوند با او در جنگ است و كسےكه بنده مؤمن مرا تعظیم و تكریم كند بے شك از غضب من در امان است.
????رسول خدا -صلّے اللّه علیه و آله- فرمود: 
        «و من اذلّ مؤمنا اذلّه اللّه….»

 كسے كه مؤمنے را خوار شمارد خدا او را ذلیل خواهد كرد

 نظر دهید »
26 دی 1395 توسط نسيم

‍ 

✨ #ترک_دوستے_با_اسـتهـزاء_کنـندگان✨
????مسلمانان بايد دوستے و پيوند خود را با استهزاگران دين قطع كنند. خداوند در آيات 57‌ـ‌58 مائده به مؤمنان فرمان داده است كه اهل كتاب و مشركان مسخره كننده اسلام و دستورات عبادےرا به دوستے نگيرند و ترك دوستے با آنان را شرط ايمان و تقوا شمرده است:
 «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَتَّخِذوا الَّذينَ اتَّخَذوا دينَكُم هُزُوًا و لَعِبـًا مِنَ الَّذينَ اوتوا الكِتـبَ مِن قَبلِكُم والكُفّارَ اَولِياءَ واتَّقُوا اللّهَ اِن كُنتُم مُؤمِنين * و اِذا نادَيتُم اِلَى الصَّلوةِ اتَّخَذوها هُزُوًا»
????در شأن نزول اين آيات نقل شده است كه جمعےاز يهود و گروهى از نصارا هنگامے كه صداے اذان را مے‌شنيدند، يا مسلمانان را در حال نماز مےديدند به استهزا مے‌پرداختند كه آيه نازل شد و مسلمانان را از دوستے با آنان برحذر داشت.

 نظر دهید »
26 دی 1395 توسط نسيم

﷽

  ❀

#امام_علی_ع
بهترین مردم ، کسی 

است کہ در تنگ 

دستی اش ایثار گر 

و شکیبا باشد.
????میزان الحکمہ، ج۱ ص۲۰
#لبیـڪ_یـا_حسـیـن_ع

#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج

 نظر دهید »
26 دی 1395 توسط نسيم

﷽

  ❀

#امام_علی_ع
پسر عزیزم! هیچ گنهکاری 

را نا امید نکن؛ چہ بسیار 

گناه آلوده ای کہ عاقبتی 

نیکو یافتہ است.
????تحف العقول، ص۹۱
#لبیـڪ_یـا_حسـیـن_ع

#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج

 نظر دهید »

چادر مشکی

26 دی 1395 توسط نسيم

⚜چادر مشکی⚜
◀چرا زنان مسلمان برای چادر، رنگ مشکی را انتخاب نموده‌اند؟ 
◀رنگ مشکی معانی زیادی دارد.

اگر به همه معانی و علت استفاده از رنگ مشکی در دیگر کشورها نظر بیفکنیم، دیگر تهمت غم و افسردگی به نمیدهیم.
◀رنگ مشکی رنگ اقتدار و بزرگی و برتری است

☜به همین دلیل در ورزش‌های رزمی کمربند مشکی به عنوان بالاترین درجه در نظر گرفته شده است.
◀رنگ مشکی رنگ دانایی است.

☜به همین دلیل جهت دانا نشان دادن قاضی‌ها و وکیل‌ها در جهان غرب همچنان از رنگ مشکی یا سورمه‌ای بسیار سیر که به مشکی می‌زند استفاده می‌شود. 

☜لباس و کلاه فارغ‌التحصیل‌های بیشتر رشته‌ها نیز مشکی است.
◀رنگ مشکی رنگ تقدس است

☜به همین دلیل ردای کشیش‌ها، راهب‌ها و راهبه‌ها به رنگ مشکی است.
◀رنگ مشکی رنگ هیبت و عظمت است

☜به همین دلیل رنگ سنگ‌های کعبه و رنگ پرده آن مشکی‌انتخاب شده است تا عظمت آن بیشتر احساس‌شود.
◀رنگ مشکی رنگ نجابت و شرافت است.
☜و لذا یک زن مسلمان با استفاده از رنگ مشکی برای چادر و حجابِ برترِ خود،

اقتدار خود

دانایی خود

تقدس خود

هیبت و عظمت خود

نجابت و شرافت خود را

به همراه دارد.

 نظر دهید »

هر روز یک حکمت از مولا علی(ع)

26 دی 1395 توسط نسيم

‍ 

شرح

مثال: پلیس در جاده تابلو زده: «سرعت زیاد= حادثه»؛ همه این جمله را می پذیرند اما از باب «مُقتَضِی» نه از باب «وعده»؛ چراکه برخی هم بوده اند که گاه با سرعت زیاد رانندگی کرده اند، اما دچار حادثه نشده اند. در واقع این جمله می گوید: سرعت زیاد، اقتضای تصادف را دارد، ولی ممکن است مانعی پیش آید که تصادف رخ ندهد.

اینگونه احادیث نیز، از باب بیان «مُقتَضِی» است نه بیان «وعده»؛ یعنی کسی که مقتصدانه و با قناعت(که غیر از خسیس بودن است) زندگی می کند، اقتضا دارد که فقیر نشود، همان طور که انسانی که ولخرجی می کند و مسرِفانه زندگی می کند، این اقتضا را دارد که تنگدست شود، ولی تمام اینها در فرضی است که «مانعی» پیش نیاید.

مثلاً ممکن است کسی مسرفانه زندگی کند و فقیر نشود، چون دچار قانون «استدراج الهی» شده(عذاب تدریجی) و خدا او را به حال خود واگذاشته است؛ یا ممکن است کسی با قناعت زندگی کند، ولی گاهی دچار فقر هم بشود، چون قانونِ «امتحان الهی» اقتضا کرده که مدتی او را به فقر بیازماید.

در هرحال همانطور که گاهی راننده محتاط در جاده، تصادف می کند، یا راننده بی احتیاط به سلامت می رسد، ممکن است که «مسرف» فقیر نشود و «قانع» فقیر شود.

اما در هرحال همه انسان ها، راننده محتاط یا انسان «قانع و مقتصد» را ستایش می کنند و او را به سلامت یا عدم فقر نزدیک تر می بینند؛ و همه انسان ها، راننده بی احتیاط و انسان مسرف را ملامت کرده و او را به مرگ یا فقر نزدیک می بینند.

 نظر دهید »
25 دی 1395 توسط نسيم

​﷽

  ❀

#امام_حسین_علیہ_السلام_مناجات
میرسم تا خدای ثارالله

میزنم تا صدای ثارالله
ایل و اجدا من همه هستند

ریزه خوار و گدای ثارالله
با دو دنیا عوض نخواهم کرد

رشته ای از عبای ثارالله
جان ما ارزشی ندارد که

جان عالم فدای ثارالله
میزند طعنه بر مه و خورشید

گردی از زیر پای ثارالله
بهتر از هر شراب می باشد

چایی روضه های ثارالله
معجزه دیده ام هزاران بار

به خدا از غذای ثارالله
اهل دوزخ شود بهشتی با

گریه بهر عزای ثارالله
انبیا هم کمیتشان لنگ است

گر نباشد عطای ثارالله
خوش به حال هر آنکسی که بود 

نوکر بچه های ثارالله
آرزویم بود بمیرم در

حرم با صفای ثارالله
میشود هر دعا برآورده

زیر گنبد طلای ثارالله
هر شب جمعه زائرش باشد

فاطمه با خدای ثارالله
به خدا اسم اعظم حق است

سر از تن جدای ثارالله
آه از آن دم که مادرش زهرا

روضه خواند برای ثارالله
#لبیـڪ_یـا_حسـیـن_ع

#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج

 نظر دهید »
25 دی 1395 توسط نسيم

​﷽

  ❀

#امام_حسیـن_علیہ_السلام_مناجاٺ
میان سینه به جسمم دوباره جان دادند

همینکه گنبد زرد تو را نشان دادند
توان طی طریقت نبود در جانم

فرشته گفت: ” رقیه"… به من توان دادند
برای اینکه نبودم به فکر دانه و آب

به این کبوتر دلخسته آسمان دادند
همه به جرعه ای از باده اکتفا کردند

ولی به دست دل من دو استکان دادند
دلم ، مکاشفه ایی کرد و دید در صحن است

به زیر قبه رسیدم … مرا تکان دادند
همین که گفت “حسینم حسین ” دانستم

چه آتشی به نفس های روضه خوان دادند
پس از بریدن سر از قفا ، سرت را در

میان توبره تحویل به “سنان” دادند
چه می شود که ببینم به یمن آمدنت

موکلان جهنم مرا امان دادند
 برای ما ننوشتند حب دنیا را

هزار شکر که آن را به این و آن دادند
#لبیـڪ_یـا_حسـیـن_ع

#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج

 نظر دهید »

نماز شب

25 دی 1395 توسط نسيم

​???????? مناجات با سحر ????????

امام باقر (علیه السّلام) می فرماید:
⭕️⚜ خدای عز و جل از بندگان مؤمن خود آن بنده ای را دوست می دارد که زیاد دعا می کند.
⭕️⚜ پس، بر شما باد دعا در سحر تا طلوع آفتاب، زیرا که این ساعت، ساعتی است که در آن ابواب آسمان باز می گردد، و روزی ها در آن تقسیم، و حوائج بزرگ آورده می شود.
⭕️⚜ چه مبارک ساعتی؟! پس، این ساعت و لحظات آن را به خواب و غفلت نگذران. توجه داشته باش در ساعتی قرار گرفته ای که ابواب عفو و مغفرت، و فیض و رحمت باز است.
⭕️⚜ هوشیار باش که روزی های جسم ها و جان ها تقسیم می شود، و هر کسی به اندازه کشکول گدایی، و پیمانه فقر خویش اخذ می کند.
⭕️⚜ و با امید و همت بالا قدم پیش بگذار که خواسته های بسیار بزرگ را برآورده می سازند.

???? ناز و نیاز

نویسنده: محمد مهدی بهداروند

 نظر دهید »

نماز شب

25 دی 1395 توسط نسيم

​☁️???? آوازی در سحر

???? یکی از شهدا به نام شهید محمد لطفی دارای یک ویژگی بسیار جالب بود.
???? او یکی دو ساعت مانده به اذان صبح برمی خاست. یک پارچه می انداخت روی دوشش و شبیه چوپانان می شد.
???? او شروع می کرد به خواندن چند بیت شعر و کم کم همه از خواب بیدار می شدند و جهت نماز شب آماده می شدند: 
✨شب خیز که عاشقان به شب راز کنند

✨گرد در باب دوست پرواز کنند 

✨هر جا که دری بود به شب در بندند

✨الّا که در دوست رابه شب باز کنند 
✨آن کس که تو را شناخت جان را چه کند

✨فرزند و عیال و خانمان را چه کند 

✨دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی

✨دیوانه تو هر دو جهان را چه کند 
???? بعد از مدتی حسینیه پر از انسان های عاشق می شد و می دیدی که آن ها مشغول نماز شب و عبادت می شدند.
???? البته این اقدام شهید لطفی اعتراض هیچ کس را در بر نداشت بلکه همه خوشحال هم می شدند و خدا را شکر می کردند که در کنار چنین انسان های مخلصی زندگی می کنند.

???? نماز عشق

نویسنده: ابوالفضل دربانیان

 نظر دهید »
25 دی 1395 توسط نسيم

​‍ 

✨ #آثـار_و_پـیـامدهـــاے_اســـتـهـزاء✨
????قـــســـمـــت اول:
          ????هـــلـــاکـــت دنـــیـــوے????
????استهزاى پيامبران الهے از سوے امتهاے پيشين باعث شد كه خداوند به سختے از آنان انتقام گرفته، آنان را دچار هلاكت دنيوے كند: 
«و ما يَأتيهِم مِن نَبىّ اِلاّ كانوا بِهِ يَستَهزِءون * فَاَهلَكنا اَشَدَّ مِنهُم بَطشـًا و مَضى مَثَلُ الاَوَّلين»
???? و يكى از امورى كه بيشتر آنان به تمسخر مے‌گرفتند عذاب* موعود از جانب پيامبران بود،

 ليكن همان عذابى كه آن را به تمسخر مے‌گرفتند دامنگير آنان شد: «فَحاقَ بِالَّذينَ سَخِروا مِنهُم ما كانوا بِهِ يَستَهزِءون» همچنين در شأن نزول آيه
           «اِنّا‌كَفَينـكَ المُستَهزِءين»

 

كه درباره استهزاكنندگان پيامبر اسلام است، آمده كه 5 يا 6 نفر از آنان هر يك با اشاره جبرئيل به نوعى گرفتار بلايے شده، در دنيا نابود شدند.
         ????حـــبـــط اعـــمـــال????
????باطل شدن اعمال از ديگر آثار استهزاے آيات خدا و پيامبران الهے شمرده شده است. اينان در قيامت ثواب اعمال خود را از‌دست داده و هيچ بهره‌اے از كارهاے خير دنيوے خود نخواهند برد:
«اُولـئِكَ الَّذينَ كَفَروا بِـايـتِ رَبِّهِم و لِقاهِ فَحَبِطَت اَعمــلُهُم فَلانُقيمُ لَهُم يَومَ القِيـمَةِ وَزنـا * ذلِكَ جَزاؤُهُم جَهَنَّمُ بِما‌كَفَروا واتَّخَذوا ءايـتى و رُسُلى هُزُوا»
 ????وجمله «فَلانُقيمُ لَهُم يَومَ‌القِيـمَةِ وَزنـا» به اين حقيقت اشاره دارد كه بر اثر بطلان اعمال استهزاگران، آنان هيچ وزن و ارزشے در پيشگاه خداوند ندارند، يا چنان‌كه برخے گفته‌اند، بر اثر بطلان اعمال آنها خداوند هيچ ميزانے براے سنجش اعمال آنان بر پا نخواهد كرد.
      ????ادامـــه دارد . . .????

 نظر دهید »
25 دی 1395 توسط نسيم

 نظر دهید »
25 دی 1395 توسط نسيم

​‍ ‍

 ✨ #حـــدیـــث_ســـوم_مسخره✨
????مسخره کردن و توهين به هيچ يک از بندگان خدا به هر طريقے جايز نيست و 

از گناهان بزرگ و حرام است. قرآن کريم در سوره حجرات در مورد حرمت و ممنوع بودن تمسخر و غيبت و برخے صفات اخلاقے زشت ديگر مے فرمايد : 
????” اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد نبايد گروهے از مردان شما گروه ديگر را استهزا كنند، شايد آنها از اينها بهتر باشند، و نه زنانى از زنان ديگر شايد آنان بهتر از اينان باشند، و يكديگر را مورد طعن و عيبجويے قرار ندهيد، و با القاب زشت و ناپسند ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسے بعد از ايمان نام كفر بگذاريد، و آنها كه توبه نكنند ظالم و ستمگرند.‌”
“اى كسانے كه ايمان آورده ‏ايد! از بسيارے از گمانها بپرهيزيد، چرا كه بعضى از گمانها گناه است و هرگز (در كار ديگران) تجسس نكنيد، و هيچيك از شما ديگرے را غيبت نكند آيا كسے از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟”
????(به يقين) همه شما از اين امر كراهت داريد، تقواےالهےپيشه كنيد كه خداوند توبه پذير و مهربان است.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

نسيم

اين وبلاگ براي اطلاع رساني ايجاد شده است.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اخبار
  • حديث
  • احكام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس